درباره امام سجاد ( علیه السلام (
نام: على
کنیه: ابوالحسن و ابومحمد.
القاب: زین العابدین، سید
الساجدین، سجّاد، زکىّ، امین و ذوالثفنات.
به خاطر عبادت
زیاد و سجدههاى طولانىِ امام زین العابدین (ع)، پینهاى در پیشانىاش بسته
بود. از این رو، به وى «ذوالثفنات» لقب دادند.
منصب: معصوم ششم و امام چهارم
شیعیان.
تاریخ ولادت: نیمه جمادى الثانى
سال 38.
در مورد تاریخ
ولادت آن حضرت، اختلاف است. غیر از تاریخ مزبور، مورخان روز و ماه ولادت آن حضرت را، پنجم شعبان یا نیمه جمادى الاولى
یا هفتم شعبان و
یا نهم شعبان ذکر کردهاند. در
مورد سال ولادت آن حضرت نیز برخى سال 37 و برخى سال 36
هجرى را ثبت کردهاند.
امام زین العابدین (ع) دو سال
پیش از شهادت امیر المؤمنین، على بن ابىطالب(ع) چشم به جهان گشود.
محل تولد: مدینه
مشرفه، در سرزمین حجاز (عربستان سعودى کنونى). برخى مورّخان گفتهاند که
محل تولد آن حضرت در کوفه بوده است؛ زیرا در آن هنگام، همه افراد خانواده
امام على (ع) در کوفه به سر مىبردند.
نسب پدرى: امام حسین بن على بن
ابىطالب (ع).
نام مادر: شهربانو،
یا شاه زنان، دختر یزدگرد سوم، آخرین پادشاه از سلسله ساسانیان در
ایران که در زمان خلافت امام على (ع) (و به قولى در عصر خلافت عمر یا عثمان) به اسارت مسلمانان در آمده و با اختیار
خویش، همسرىِ امامحسین (ع) را پذیرفت. این بانوى بزرگ در
ایام نوزادى امام زین
العابدین(ع) درگذشت.
مدت امامت: از زمان شهادت پدر
بزرگوارش امام حسین (ع)، در محرم سال 61 تا محرم سال 95 هجرى، به مدت 34 سال.
تاریخ و سبب شهادت:
دوازدهم (یا هیجدهم یا بیست و پنجم) محرم سال 95 (یا 94) هجرى، در سن
55 سالگى، به خاطر زهرى که ولید بن عبدالملک به آن حضرت خورانید.
محل دفن: قبرستان بقیع، در
مدینه مشرفه، در جوار قبر عمویش، امام حسن مجتبى (ع).
هم اکنون قبور
مشرفه چهار امام معصوم(ع)، امام حسن مجتبى(ع)، امام زینالعابدین(ع)،
امام محمد باقر(ع) و امام جعفر صادق(ع) در کنار هم مىباشد.
همسران: فاطمه، دختر امام حسن
مجتبى و چند ام ولد.
الف) پسران: 1.
امام محمد باقر (ع). 2. زید شهید. 3. عبدالله باهر. 4. عمر أشرف. 5. حسین
اکبر. 6. عبدالرحمن. 7. عبید الله. 8. سلیمان. 9. حسن. 10. حسین اصغر.
11. علىاصغر. 12. محمد اصغر.
ب) دختران: 1. خدیجه. 2. فاطمه.
3. علیّه. 4. ام کلثوم.
اصحاب: اسامى تعداد
زیادى از مؤمنان، شیعیان و محبان اهل بیت(ع) در زمره اصحاب و یاران امام زین
العابدین (ع) آمده است که در این جا به نام برخى از آنان اشاره مىگردد:
1. جابربن عبدالله انصارى.
2. عامر بن واثله کنانى.
3. سعید بن مسیّب.
4. سعید بن جهان کنانى.
5. سعید بن جبیر.
6. محمد بن جبیر.
7. ابو خالد کابلى.
8. قاسم بن عوف.
9. اسماعیل بن عبدالله بن جعفر.
10. ابراهیم بن محمد حنفیه.
11. حسن بن محمد حنفیه.
12. حبیب بن ابى ثابت.
13. ابو حمزه ثمالى.
14. فرات بن أحنف.
15. جابر بن محمد بن ابى بکر.
16. ایوب بن حسن.
17. على بن رافع.
18. ابو محمد قرشى.
19. ضحاک بن مزاحم.
20. طاوس بن کیسان.
21. حمید بن موسى.
22. أبان بن تغلب.
23. سدیر بن حکیم.
24. قیس بن رمانه.
25. همامبن غالب (مشهور به
فرزدق شاعر).
26. عبدالله برقى.
27. یحیى بن ام طویل.
1. امیر المؤمنین على بن ابىطالب (ع) (40-35 ق.).
2. امام حسنمجتبى (ع) (41-40 ق.).
3. معاویة بن ابى سفیان (60-35
ق.).
4. یزید بن معاویة (64-60 ق.).
5. معاویة بن یزید (64-64 ق.).
6. عبدالله بن زبیر (73-64 ق.).
7. مروان بن حکم (65-64 ق.).
8. عبدالملک بن مروان (86-65 ق.).
9. ولید بن عبدالملک (96-86 ق.).
از میان زمامداران
فوق، ردیفهاى اول و دوم از خاندان بنى هاشم، سوم، چهارم و پنجم از خاندان
بنىامیه و از تیره ابوسفیان، ششم از آل زبیر و هفتم، هشتم و نهم از
خاندان بنىامیه و از تیره حکم بن عاص هستند. از میان آنان امام على بن ابىطالب(ع) دادگرترین و شایستهترین فردى بود که
پس از پیامبر اکرم (ص) به زمامدارى مردم رسید. زمامدارىِ
کوتاه مدت وى الگو و سرمشق همه
حکومتهاى صالحى است که پس از
او پدید آمده و یا در آینده محقق مىگردند.
1. وفات شهربانو، مادر امام زین العابدین (ع) به هنگام تولد
آن حضرت، در سال 38 هجرى.
2. شهادت امام على (ع) در دو
سالگى و شهادت امام حسن مجتبى (ع) در سیزده سالگىِ امام زین العابدین (ع).
3. همراهىِ امام زین العابدین
(ع) با پدرش، امام حسین (ع)، در عدم بیعت با یزیدبن معاویه
و حرکت اعتراضآمیز از مدینه به مکه، در رجب سال 60 هجرى.
4. همراهىِ امام سجاد (ع) با
کاروان حسینى در حرکت از مکه به کربلا، درذىحجه سال 60 هجرى.
5. حضور امام زین العابدین در
نهضت خونین کربلا، در سن 23 سالگى.
6. ابتلاى امام زین العابدین
(ع) به بیمارىِ شدید، در روز عاشورا، و عدم توانایىِ جهاد در راه خدا.
7. تحمل مصیبت شهادت امام حسین
(ع) و یاران و اصحاب آن حضرت، از سوى امام زین العابدین(ع) در روز عاشورا.
8. جنایتهاى لشکریان یزید در
جدا کردن سرها از بدن شهدا و بر نیزه کردن آنها، اسب
دوانى بر بدنهاى شهدا و غارت و آتش زدن خیمهها پس از شهادت امامحسین (ع)،
در عصر عاشورا.
9. آغاز اسارت امام زین العابدین
(ع) و سایر بازماندگان قافله حسینى به دست لشکریان عمر بن سعد از عصر روز عاشورا.
10. تحمل سختىها و مشقتهاى
امام زین العابدین(ع) و دیگر بازماندگان در اسارت، کوفه و شام.
11. خطبه خواندن امام سجاد(ع)
براى اهالى کوفه، در حالى که در غل و زنجیر و اسارت دشمنان بود.
12. خطبه خواندن امام سجاد(ع)،
در مجلس بزرگ مسجد اموىِ شام، در حضور یزید و تأثیر شگفت آن بر شامیان.
13. بازگشت امام زین
العابدین(ع) به همراه سایر بازماندگان نهضت کربلا از اسارت کوفه و شام به مدینة
الرسول(ص).
14. حزن شدید و گریههاى
طولانىِ امام سجاد(ع) در مصیبت شهادت امام حسین(ع) و اهل بیت آن حضرت.
15. قیام مردم مدینه بر ضد یزید
بن معاویه و اخراج بنى امیه از این شهر و وقوع نبردى خونین در
این واقعه (معروف به واقعه حره)، در سال 63 هجرى.
16. شکست مقاومت اهالىِ مدینه
در برابر لشکریان شام، و کشتار فجیع سپاهیان یزید به
سرکردگىِ مسلم بن عقبه، در مدینه، و محفوظ و مصون ماندن امام زینالعابدین(ع)
و خانواده او از این کشتار.
17. قیام عبدالله بن زبیر در
مکه بر ضد بنى امیه و تصرف حجاز (مکه و مدینه) و برخى از سرزمینهاى اسلامى، در
سال 64 هجرى.
18. فشار و سختگیرىِ آل زبیر
بر خاندان امیرالمؤمنین و اهل بیت(ع).
19. قیام مختار بن ابى عبیده
ثقفى، در کوفه، بر ضد بنى امیه براى خونخواهى از قاتلان امام حسین (ع).
20. مجازات قاتلان امام حسین
(ع) توسط مختار بن ابى عبیده و شادمانىِ امام زینالعابدین (ع) و سایر اهل بیت(ع)
از کردار مختار.
21. شهادت امام زین العابدین
(ع)، در دوازدهم (یا 18 و یا 25) محرم سال 95 هجرى، به وسیله
زهرى که ولید بن عبدالملک به آن حضرت خورانیده بود.
22. به خاک سپردن بدن مطهر امام
زین العابدین (ع)، در قبرستان بقیع، در جوار قبر عمویش،
حضرت امام حسن مجتبى (ع)، زیر قبه مقبره عباس بن عبدالمطلب.
1. گذشت امام زین العابدین (ع) از امیر معزول مدینه
هشام بن اسماعیل
مخزومى، که از نوادگان ولید بن مغیره بود، در زمان خلافت عبدالملک بن
مروان، به امارت مدینه رسید. او گرچه اهل علم و روایت بود، اما از منطق و
دادگرى بهره چندانى نداشت. به همین دلیل، در زمان امارت خود، با خاندان
امیرالمؤمنین على (ع) به ویژه امام زینالعابدین (ع) رفتارهاى
ناپسند و ظالمانهاى داشت و با اندک بهانهاى به اذیّت و آزار آن حضرت مىپرداخت.
پس از هلاکت عبدالملک، فرزندش
ولید به خلافت رسید. پس
از چندى هشام ابن اسماعیل مورد
خشم خلیفه قرار گرفت و از امارت مدینه عزل شد. به دستور
امیر جدید، هشام را بازداشت کرده و در جلوى خانه مروان بن حکم در معرض
دید اهالى مدینه قرار دادند تا هر کس از وى شکایتى دارد، آن را اقامه کند و
حق خویش را بستاند. هشام، که در توقیف مأموران امیر بود، مرتباً مىگفت:
من از کسى واهمهاى ندارم جز على بن حسین (ع) که به وى آزارهاى زیادى
رساندهام.
اما در همان ایام، امام
زینالعابدین (ع) فرزندان و اطرافیان خویش را گرد آورده و به
آنان سفارش کرد که از هشام
شکایتى نکنند. اطرافیان امام
(ع) عرض کردند: ما منتظر چنین روزى بودیم که انتقام
ستمکارىهاى او را بستانیم، آیا ما را امر مىنمایى تا در مورد دشمن شما و اهل بیت(ع) کوتاه بیاییم؟ امام (ع) فرمود:
حتى به یک کلمه هم
در صدد انتقام نباشید، وى را به
خدا واگذار کنید.
روزى امام (ع) به هنگام عبور از جلوى توقیفگاه هشام، از وى تفقّد و دلجویى
کرد. هشام که بزرگوارى و کرامت نفس امام (ع) را ملاحظه
کرد، گفت: اَللَّهُ اَعْلَمُ
حَیْثُ یَجْعَلُ رِسالَتَهُ؛ (1) یعنى خداوند متعال داناتر است که رسالتش را در کجا (چه
خاندانى) قرار دهد.
همچنین در روایتى آمده
است که امام زین العابدین (ع) براى هشام پیغام فرستاد که ببین از مال
دنیا چیزى دارى که خود را رهایى بخشى و از بند رها سازى؟ در پیش ما چیزى
نیست که تو را کفایت کند؛ اما از ما مطمئن باش که آسیب و آزارى به تو
نمىرسد. هشام که از بزرگوارى و عفو امام(ع) متحیر و مبهوت شده بود، گفت:
اَللَّهُ اَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسالَتَهُ.
آرى، امام زین
العابدین (ع) با این سیره و رفتار خود به همگان آموخت که زمین خوردگان را زمین زدن روا نیست. مردانگى و غیرت در این
است که در برابر
ستمکاران، در هنگام اعمال
ناشایستشان ایستادگى شود. (2)
2. حسادت هشام بن عبدالملک از مقام معنوىِ امام زین العابدین (ع)
هشام بن عبدالملک
دهمین خلیفه از سلسله بنىامیه و هفتمین خلیفه از تبار مروانیان بود
که به مدت بیست سال بر جامعه اسلامى حکومت راند. او پیش از زمامدارىِ
خویش، در عصر خلافت پدرش، عبدالملک یا برادرش، ولید بن عبدالملک، سالى
به حج رفت. در آن سال، زایران خانه خدا بسیار زیاد بودند و کثرت جمعیت،
انجام مراسم و آداب زیارت خانه خدا را دشوار مىساخت.
هشام در حال طواف
خانه خدا به حجرالاسود رسید و چون خواست استلام کند (دست بر آن بکشد) به
دلیل ازدحام زیاد، این امر ممکن نشد. به ناچار منبرى براى او در مسجد الحرام
نصب کردند و هشام بر روى آن نشست. شامیانى که به همراه وى به حج آمده
بودند نیز در کنارش ایستاده و نظارهگر مردم بودند.
در آن هنگام، امام
زینالعابدین (ع) که داراى صورتى زیبا و بوى خوش بود و محل سجده در
پیشانىاش پینه بسته بود، با وقار تمام وارد مسجدالحرام شد و طواف خانه خدا را آغاز کرد و همین که به حجرالاسود رسید، مردم
به احترام آن حضرت، راه را باز کرده و با ملاحظه هیبت و
جلالت وى از کنار حجرالاسود دور
شدند تا آن حضرت به راحتى
استلام کند و اعمالش را به خوبى انجام دهد.
مشاهده این وضعیت براى
هشام، که خود را بالاتر و والاتر از همه مىدانست، گران آمد و موجب خشم
وى گردید؛ اما خشم خود را اظهار نکرد تا این که یکى از شامیانى که در
کنارش بود، از او پرسید: این شخص کیست که مردم براى وى احترام ویژهاى
قائلند و او را بر خود مقدم مىشمارند؟ هشام براى این که شامیان، آن
حضرت را نشناسند، خود را به نادانى زد و گفت: او را نمىشناسم.
ابو فراس فرزدق،
شاعر اهل بیت (ع)، که در آن جا حاضر بود، گفت: اگر شما وى را نمىشناسید، من
او را مىشناسم و به شما معرفى مىکنم. شامیان گفتند: اى ابوفراس! وى را
به ما بشناسان.
فرزدق آن حضرت را در قالب
قصیدهاى توصیف و معرفى کرد که در مطلع آن آمده است:
هذا ابْنُ خَیْرُ عِبادِ
اللَّهِ کُلِّهِمْ
هذا التَّقیُ النَّقیُ
الطَّاهِرُ الْعَلَمُ
چون هشام این ابیات
را از فرزدق شنید، به خشم آمد و دستور داد جایزههاى وى را قطع کنند و او
را در مکانى میان مکه و مدینه، مشهور به عسفان زندانى کنند.
فرزدق مدتى در زندان
خلیفه بود و سپس آزاد شد. امام زینالعابدین (ع) دوازده هزار درهم براى
وى فرستاد و عذرخواهى نمود که اگر بیشتر نزد ما بود، زیادتر از آن،
تو را صله مىدادیم. فرزدق از گرفتن آن درهمها خوددارى کرد و گفت: هدف من
از سرودن این ابیات، چیزى غیر از رضاى الهى نبود. من خواستم خدا و رسولش را
خشنود کنم. امام (ع) وى را دعا فرمود و از وى خواست که آن مال را بپذیرد.
فرزدق پس از اصرار امام (ع) آن را پذیرفت و برکت زندگى خویش قرار
داد.(3)
1. قالَ السجّادُ (ع): اِنَّ اَحَبَّکُمْ اِلىَ اللَّهِ
اَحْسَنُکُم عَمَلاً،
وَاِنَّ اَعْظَمَکُمْ
عِنْدَاللَّهِ عَمَلاً اَعْظَمَکُمْ فیما عِنْدَ اللَّهِ
رَغْبَةً.(4)
محبوبترین شما نزد
خداوندمتعال، نیکوکارترین شما است و عظیم کارترین شما نزد خداوند متعال، راغبترین
شما به عبادات الهى است.
2. قالَ (ع): هَلَکَ مَنْ
لَیْسَ لَهُ حَکیمٌ یُرْشِدُهُ وَذَلَّ مَنْ لَیْسَ سَفیهٌ یَعْضُدُهُ.(5)
در هلاکت است کسى که دانشمندى
وى را ارشاد ننماید و خوار است کسى که سفیهى وى را هم بازو نشود و کمک ننماید.
3. قالَ (ع): اِتَّقُوا
الْکِذْبَ الصَّغیرَ مِنْهُ وَالْکَبیرَ فى کُلِّ جِدٍّ
وَهَزْلٍ. فَاِنَّ الرَّجُلَ اِذا کَذِبَ فِى الصَّغیر اِجْتَرَأ عَلَى الْکَبیر.(6)
از دروغ، چه کوچک باشد، چه بزرگ
و چه جدى باشد و چه
شوخى، بپرهیزید؛ زیرا کسى که
دروغ کوچک بگوید، جرأت بر گفتن دروغ بزرگ نیز پیدا خواهد کرد.
4. قالَ (ع): ما مِنْ شَیءٍ
اَحَبَّ اِلَى اللّهِ بَعْدَ مَعْرِفَتِهِ مِنْ عِفَّةِ بَطْنٍ وَفَرْجٍ.(7)
نزد پروردگار منان هیچ چیز پس
از خداشناسى دوست داشتنىتر از عفت شکم و فرج (حلال خورى و پاکدامنى) نیست.
5. قالَ (ع): طَلَبُ الْحَوائجِ
اِلَى النَّاسِ مَذِلَّةٌ لِلْحَیاةِ
وَمُذْهِبَةٌ لِلْحَیاءِ
وَاِسْتِخْفافٌ بِالْوَقارِ وَهُوَ الفَقْرُ الْحاضِرِ.(8)
درخواست حوایج و نیازمندىها از
مردم، موجب خوارىِ زندگى، از بین رفتن حیا و کاستن متانت است و آن، فقر حاضر است.
1 . انعام (6) آیه 124.
2 . مناقب آل أبىطالب، ج3، ص
301.
3 . همان، ج3، ص 306.
4 . بحار الأنوار، ج 104، ص 73،
باب 1، ح 25.
5 . همان، ج 78، ص 158، باب 21،
ح 19.
6 . همان، ص 136، باب 21، ح3.
7 . همان، ص 141، باب 21، ح 3.
8 . همان، ص 136، باب 21، ح 3.
برگرفته شده از کتاب خاندان عصمت علیهم السلام - تالیف سید تقى واردى
منبع : پایگاه اطلاع رسانی تبیان