مجمع منتظران المهدی(عجل الله)-جوادیه تهران

هرکه اینجا عشق بازی میکند روز محشر سر فرازی میکند هر که آید بر در این میکده مهدیش مهمان نوازی میکند

مجمع منتظران المهدی(عجل الله)-جوادیه تهران

هرکه اینجا عشق بازی میکند روز محشر سر فرازی میکند هر که آید بر در این میکده مهدیش مهمان نوازی میکند

برگزاری جلسه ماهانه مجمع منتظران المهدی (عجل الله)

واقعه رد شمس برای حضرت امیر المؤمنین علی علیه السلام:

یکی از کرامات و مناقب امیر المومنین علی بن ابی طالب(ع) واقعه رد شمس است . امام صادق(ع) میفرماید:روزی  پیامبر خدا نماز عصر خود  را خواند که علی آمد(و در نزد ایشان نشست ) پیامبر برای استراحت سر مبارکشان را بر دامن علی گذاشتند وبه خواب رفتند .هنگامی  سر از دامن علی برداشتند که خورشید غروب کرده بود از علی پرسیدند :ای علی نماز عصر را نخوانده ای ؟ گفت : نه یا رسول الله . پیامبر خدا فرمود : خداوندا علی در کار اطاعت تو بود خورشید را برایش برگردان . در این هنگام خورشید  بازگشت .(۱) بی شک  چنین واقعه ای نمی تواند در حق افراد عادی صورت بپذیرد امام علی (ع) در بیان این منقبت خود می فرماید :خداوند که خجسته و والاست خورشید را دو بار برای من برگرداند و بجز برای من برای هیچ کس از امت محمد(ص)  چنین نکرد .(۲) اسما بنت عمیس که خود شاهد یکی از موارد رد شمس بوده است می گوید : من خورشید را دیدم که چگونه پس از غروب نمودن طلوع کرد تا آنکه علی نماز عصرش را خواند.(۳) چنین واقعه ای در دوران خلافت آن حضرت نیز پیش آمد کرده است جویریه بن مسهر می گوید : همراه امیر مومنان علی بن ابی طالب از جنگ نهروان بر می گشتیم تا آنکه به هنگام نماز عصر به سرزمین بابل رسیدیم. امیر مومنان پیاده شدند ویارانشان نیز پیاده  شدند . علی (ع) فرمود : ای مردم این زمینی است که نفرین شده و دو بار مورد عذاب واقع شده وسومی را انتظار می کشد و این یکی از سرزمین های واژگون شده است . ونیز اولین سرزمینی است که در آن بت پرستیده شده است و بر هیچ پیامبرو وصی پیامبری حلال نیست که در آن نماز بخواند . هریک از شما که می خواهد در اینجا نماز بخواند. مردم پراکنده شده ونماز گزاردند ولی آن حضرت براستر پیامبر خدا سوار شده و به راه افتاد با خود گفتم :سوگند به خدا از امیرمومنان پیروی خواهم کرد و امروز در نمازم از او تقلید خواهم نمود . بنا بر این در پی آن حضرت به راه افتادم هنوز از پل "سوراء" نگذشته بودیم که خورشید غروب کرد .  من به تردید افتادم (که چرا علی ع نماز خود را نخواند). ایشان رو به من کرد و فرمود : ای جویریه آیا تردید کردی؟ گفتم : آری ای امیر مومنان . حضرت در جایی پیاده شد و وضو گرفت  و آنگاه ایستاد و سخنی گفت که نفهمیدم گویی به زبان عبری بود . آنگاه فرمود : نماز . سوگند به خدا خورشید را دیدم که با خروش وهیاهویی از بین دو کوه بیرون آمد . آن حضرت نماز عصر را خواند و من هم  با ایشان نماز گزاردم وچون از نماز فارغ شدیم شب همانگونه که بود بازگشت. آنگاه علی(ع) رو به من کرد و فرمود :...من از خداوند به اسم اعظمش درخواست کردم که خورشید را برایم برگرداند. وقتی جویریه این واقعه را دید گفت :سوگند به پروردگار کعبه که تو وصی پیامبر(ص)هستی.(۴)  

تحقیقی پیرامون حدیث رد شمس آنچه گذشت ودهها نمونه دیگر که از طرق مختلف شیعه و سنی نقل شده است فضیلتی سترگ را برای امیرمومنان علی (ع) رقم زده است. حادثه بسی شگفت است و به واقع،فهم ، دریافت و پذیرش آن جز برای دلدادگان حق و فروتنان در برابر حقیقت ،بسی دشوار. گرچه آنان که فضیلت ستیزی را محور زندگی خود ساخته و از قبول هر آنچه عنوان فضیلت مولا را داشته سر باز زده اند می کوشند تا با توجیه های نا موجه از عظمت این واقعه بکاهند ولی محققان ومحدثان و مورخانی سخت کوش و حق مدار (از شیعه و  سنی ) کوشیده اند تا با گزارش طرق مختلف نقل حادثه و ثبت و ضبط دقیق آن ،از ساحت حق دفاع کنند . در این مجال اندک به یررسی  اجمالی گستره نقل و شهرت این حدیث می پردازیم.  

گستره نقل و شهرت حدیث رد شمس حدیث رد شمس به راستی شهره آفاق است و از همان روزگاران وقوع به گستردگی نقل شد و افراد بسیاری به ثبت وضبط آن پرداختند

۱ - صحابیان : جمعی از صحابیان جریان رد شمس را گزارش کرده اند که ده تن از برجسته ترین آنها عبارتند از: امام علی(ع)، امام حسین(ع)،اسماء بنت عمیس، عبد الله بن عباس ، انس بن مالک ،ابو رافع ،ابوسعید خدری ،جابر بن عبدالله انصاری ،ابوهریره و ام سلمه 

۲- مولفان : بسیاری از محققان و مولفان ، تک نگاری هایی را در این زمینه سامان داده اند و بدین سان در میان آثار مکتوب ، مجموعه ای فخیم و خواندنی را درباره یکی از برجسته ترین فضایل مولا رقم زده اند که برخی از آنان عبارتند از: ابو بکر وراق ،ابوالحسن شادان فضلی ،حافظ ابو الفتح محمد بن حسین ازدی موصلی ،ابو القاسم حاکم بن حذاء حسکانی نیشابوری حنفی ،ابو عبدالله حسین بن علی بصری بغدادی ، ابو مؤید موفق بن احمد و   ...

۳-گزارش کنندگان : بسیاری از عالمان و محدثان اهل سنت حدیث رد شمس را گزارش کرده اند و برخی افزون بر گزارش ،بر صحت و استواری آن نیز تأکید کرده اند . علامه امینی(ره) در کتاب الغدیر چنین می نویسد :
"
مجال یاد کرد همه آن متون و طرق و اسناد نیست چرا که خود نیازمند کتابی سترگ است ..."   آن گاه نام چهل و سه تن را یاد می کند .(۵) 

۴-تصدیق کنندگان : برخی از محدثان علاوه بر نقل این واقعه به تأیید و دفاع از نظریه صحت آن نیز پرداخته اند : الف - احمد بن صالح طبری مصری که از محدثان قرن سوم و از مشایخ بخاری است درباره این حدیث که یک طریق آن به اسماء میرسد می گوید " بر کسی که درراه دانش گام می زند سزاوار نیست که از حدیث اسماء از پیامبر روی برتابد چون این روایت از مهمترین نشانه های پیامبری است .(۶) ب – ابو جعفر احمد بن محمد طحاوی نیز پس از نقل این حدیث و در مقام دفاع از آن می گوید "همه این احادیث از نشانه های پیامبران است "(۷) ونیز دانشمندانی چون ابن حجر عسقلانی ، جلال الدین سیوطی و ابن حجر هیثمی(۸) 

 رد شمس برای اوصیای دیگر پیامبران
نکته ای که پیرامون این واقعه در خور توجه است این است که گرچه رد شمس در امت اسلام برای هیچ احدی جز علی(ع)واقع نشد ولی در امم پیشین و برای اوصیای دیگر پیامبران به عنوان مؤید وگواه صدق رخ داده است و در واقع اگر این واقعه برای علی(ع) اتفاق نمی افتاد جای تعجب داشت . در کتاب مناقب آل ابی طالب آمده است " به طرق فراوان ،از ابن عباس نقل شده است که خورشید ، جز برای سلیمان (وصی داود ) ،یوشع (وصی موسی) و علی بن ابی طالب (وصی محمد ) – که درود خدا بر همه آنان بادبرنگشته است.(۹)

___________________

1-
قرب الاسناد :175/644.
2-
الخصال :580/1.
3-
المعجم الکبیر :24/152/391.المناقب :987/141.
4-
الفقیه :1/203/611.
5-
الغدیر :3/185-202.
6-
مشکل الاثار :2/11.
7-
مشکل الاثار :2/11.
8-
فتح الباری :6/221.الدر المنتثره :104/99.کشف اللبس عن حدیث رد الشمس :89 و 108.الصواعق المحرقه :128.
9-
المناقب : 2/318.بحار الانوار :41/175/10. پایگاه استاد حسین انصاریان 

شهادت حضرت حمزه علیه السلام:

حمزه بن عبدالمطلب، عموى پیامبر گرامى اسلام بود، دو سال پیش از ولادت رسول خدا(صلى الله علیه وآله) دیده ‏به جهان گشود.
در میان جوانان قریش در دلاورى و بزرگوارى برجسته و در آزاداندیشى، آزادمنشى وستم‏ستیزى سرآمد بود.
سلحشورى و توان رزمى وى همزمان با آغاز دوره جوانى نمودار شد.

آن آزادمرد، حتى پیش از پذیرش اسلام، از رسول خدا در برابر آزارهاى مشرکان‏حمایت مى‏کرد، گرویدن وى به اسلام موجب سربلندى دین خدا شد; زیرا پس از آن‏مسلمانان از انزوا بیرون آمدند و قریش با درک پشتیبانى توانا و استوار حمزه ازپیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) از آزارهاى خود کاستند و رفتارشان با رسول خدا و مسلمانان‏ ملایم‌تر شد.
حمزه(علیه السلام) همراه دیگر مسلمانان به مدینه هجرت کرد و خدمات ارزنده‏اى بویژه درامور نظامى ارائه داد.
پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله) به مسائل دفاعى حکومت نوبنیاد خود اهتمام خاصى داشتند. ایشان‏ با تشکیل گروه‌هاى رزمى درصدد برآمدند امنیت مدینه را تامین کرده، مسلمانانرابراى رویارویى با دشمنان آماده سازند. بر این اساس هفت ماه پس از هجرت، نخستین‏ گروه گشتى رزمى را به فرماندهى حضرت حمزه (علیه السلام) ، اعزام نمودند. گرچه این‏رویارویىبدون درگیرى پایان یافت ولى نشانه‏اى از اقتدار سپاه اندک اسلام دربرابر کاروان بزرگ مشرکان بود.
رسول گرامى اسلام در ربیع‏الاول سال دوم هجرت غزوه "ابواء" را تدارک دید و درجمادى‏الاولى غزوه "ذات العشیره‏" را به قصد تعقیب کاروان قریش سازماندهى کرد.
در این دو غزوه نیز پرچمدار سپاه اسلام، حضرت حمزه بود.
آن رزمنده نستوه در جنگ بدر حضورى درخشنده داشت. این نبرد با امدادهاى الهى ودلاورى‏هاى بى‏مانند امیرمومنان على (علیه السلام) و سلحشورى حمزه، با پیروزى قاطع سپاه اسلام‏ به پایان رسید. در این پیکار تنى چند از سران کفر به دست تواناى حمزه به هلاکت ‏رسیده یا به اسارت درآمدند. طعیمه بن‏عدى و ابوقیس بن‏ فاکه از جمله این کشته ‏شدگان‏ بودند; و "اسود بن‏عامر" به دست‏ حمزه به اسارت درآمد ، سیدالشهدا حمزه ‏بن ‏عبدالمطلب در غزوه "بنى قینقاع‏" پرچمدار سپاه اسلام بود. یهودیان بنى‏ قینقاع ‏نخستین گروه یهود بودند کهبا اسلام اعلام جنگ نمودند ، سپاه اسلام قلعه آنها رامحاصره کرد. آنگاه رسول خدا(صلى الله علیه وآله) آنان را از مدینه تبعید نمود و اموالشان رامصادره کرد.
یک سال پس از جنگ بدر، غزوه احد با هدف مقابله با مشرکانى که براى انتقام‏گیرى‏ از مسلمانان و جبران شکست‏ بدر به سمت مدینه آمده بودند آغاز گردید.
حمزه و برخى دیگر از مسلمانان سلحشور، معتقد به جنگ برون‏ شهرى بودند، حمزه به‏رسول خدا عرض کرد:
"سوگند به آن که قرآن را بر تو فرستاد امروز دست‏ به غذا نخواهم برد، مگرآنکه بیرون مدینه با شمشیر خود بر دشمن بتازم!"
حضرت حمزه (علیه السلام) از معدود قهرمانانى‏ بود که در جنگ ، نشان بر خود مى‏نهاد و بدین وسیله خود را به دوست و دشمن معرفى‏ مى‏کرد. او نمونه‏اى از شجاعت و دلیرى در میدان نبرد
بود، خود را به اعماق صفوف‏ دشمن مى‏رساند و با دشمن درگیر مى‏شد، از قدرت بازوى برجسته‏اى بهره‌مند بود. دراحد با دو شمشیر پیش رسول خدا مى‏جنگید و مى‏گفت: "من شیر خدا هستم!"
شهادت دراحد، به هنگام تهاجم دشمن، وفادار و ثابت‏ قدم از رسول خدا دفاع مى‏کرد و توانست‏ سى مشرک جنگجو را به هلاکت‏ برساند. یکى از مشرکان به نام "وحشى‏"، زیر درختى درکمین آن سرداردلاور نشسته بود حمزه او را دید و آهنگ او کرد. یکى از دشمنان راه‏ را بر او بست ، حمزه به او حمله کرد و وى را به قتل رساند. سپس با شتاب به سوى ‏وحشى خیز برداشت ولى پایش در
گل سر خورد و به زمین افتاد. در این هنگام وحشى ‏زوبین به سویش پرت کرد ... و بدین ترتیب آن بزرگوار پس از عمرى جهاد در راه خداو یارى پیامبر گرامى به ملکوت اعلى پیوستو آن سردار رشید، شهید شاهد بارگاه ‏الهى شد. رسول خدا (صلى الله علیه وآله) در منزلت او فرمود: " سالار شهیدان در روز قیامت نزد خداوند حمزه است‏ "
مزار آن سردار شهید و دیگرشهیدان احد همواره زیارتگاه عاشقان و عارفان الهى و الهام‏بخش جهاد و شهادت به‏مبارزان بوده است.
"السلام علیک یا عم رسول الله السلام علیک یا خیر الشهداء السلام علیک یااسد الله و رسوله‏" . 

حضرت عبدالعظیم حسنی کیست؟

عبدالعظیم علیه السّلام فرزند عبدالله بن علی، از نوادگان حضرت امام حسن مجتبی علیه السّلام است و نسبش با چهار واسطه به آن حضرت می رسد .
پدرش عبدالله نام داشت و مادرش فاطمه دختر عقبة بن قیس .
ولادت با سعادت حضرت عبدالعظیم علیه السّلام در سال 173 هجری قمری در شهر مقدّس مدینه واقع شده است و مدّت 79 سال عمر با برکت او با دوران امامت چهار امام معصوم یعنی امام موسی کاظم علیه السّلام ، امام رضا علیه السّلام، امام محمّدتقی علیه السّلام و امام علیّ النّقی علیه السّلام مقارن بوده ، محضر مبارک امام رضا علیه السّلام  ، امام محمّد تقی علیه السّلام  و امام هادی  علیه السّلام را درک کرده و احادیث فراوانی از آنان روایت کرده است .
این فرزند حضرت پیامبر صلّی الله علیه و آله وسلّم، از آنجا که از نوادگان حضرت امام حسن مجتبی علیه السّلام است به حسنی شهرت یافته است .
حضرت عبدالعظیم الحسنی علیه السّلام از دانشمندان شیعه و از راویان حدیث ائمّه معصومین علیهم السّلام و از چهره های بارز و محبوب و مورد اعتماد ، نزد اهل بیت عصمت علیهم السّلام و پیروان آنان بود و در مسایل دین ، آگاه و به معارف مذهبی و احکام قرآن ، شناخت و معرفتی وافر داشت .
ستایشهایی که ائمّه معصومین علیهم السّلام از وی به عمل آورده اند، نشان دهنده شخصیّت علمی و مورد اعتماد اوست؛ حضرت امام هادی علیه السّلام گاهی اشخاصی را که سؤال و مشکلی داشتند، راهنمایی می فرمودند که از حضرت عبدالعظیم الحسنی علیه السّلام  بپرسند و او را از دوستان حقیقی خویش می شمردند و معرّفی می فرمودند .
در آثار علمای شیعه نیز، تعریفها و ستایشهای عظیمی درباره او به چشم می خورد، آنان از او به عنوان عابد، زاهد، پرهیزکار، ثقه، دارای اعتقاد نیک و صفای باطن و به عنوان محدّثی عالیمقام و بزرگ یاد کرده اند؛ در روایات متعدّدی نیز برای زیارت حضرت عبدالعظیم علیه السّلام  ، ثوابی همچون ثواب زیارت حضرت سیّد الشّهدا
ء، امام حسین علیه السّلام بیان شده است.
زمینه های مهاجرت حضرت عبدالعظیم علیه السّلام  از مدینه به ری و سکونت در غربت را باید در اوضاع سیاسی و اجتماعی آن عصر جستجو کرد؛ خلفای عبّاسی نسبت به خاندان حضرت پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم و شیعیان ائمّه علیه السّلام  بسیار سختگیری می کردند، یکی از بدرفتارترین این خلفاء ، متوکّل بود که خصومت شدیدی با اهل بیت علیهم السّلام داشت، و تنها در دوره او چندین بار مزار حضرت امام حسین علیه السّلام  را در کربلا ، تخریب و با خاک یکسان ساختند و از زیارت آن بزرگوار جلوگیری به عمل آوردند.
سادات و علویّون در زمان او در بدترین وضع به سر می بردند .حضرت عبدالعظیم علیه السّلام  نیز از کینه و دشمنی خلفا در امان نبود و بارها تصمیم به قتل آن حضرت گرفتند و گزارشهای دروغ سخن چینان را بهانه این سختگیری ها قرار می دادند، در
چینن دوران دشوار و سختی بود که حضرت عبدالعظیم علیه السّلام به خدمت حضرت امام هادی علیه السّلام  رسید و عقاید دینی خود را بر آن حضرت عرضه کرد ، حضرت امام هادی علیه السّلام  او را تأیید فرموده و فرمودند: تو از دوستان ما هستی .
دیدار حضرت عبدالعظیم علیه السّلام در سامرا با حضرت امام هادی علیه السّلام  به خلیفه گزارش داده شد و دستور تعقیب و دستگیری وی صادر گشت، او نیز برای مصون ماندن از خطر، خود را از چشم مأموران پنهان می کرد و در شهرهای مختلف به صورت ناشناس رفت و آمد می کرد و شهر به شهر می گشت تا به ری رسید و آنجا را برای سکونت انتخاب کرد. علّت این انتخاب به شرایط دینی و اجتماعی ری در آن دوره بر می گردد که وقتی اسلام به شهرهای مختلف کشور ما وارد گشت و مسلمانان در شهرهای مختلف ایران به اسلام گرویدند، از همان سالها ری یکی از مراکز مهمّ سکونت مسلمانان شد و اعتبار و موقعیّت خاصّی پیدا کرد . زیرا سرزمینی حاصلخیز و پرنعمت بود، عمرسعد هم به طمع ریاست یافتن بر ری در حادثه جانسوز کربلا، حضرت حسین بن علی علیه السّلام را به شهادت رساند. در ری ، هم اهل سنّت و هم از پیروان اهل بیت علیهم السّلام زندگی می کردند و قسمت جنوبی و جنوب غربی شهر ری ، بیشتر محلّ سکونت شیعیان بود .
حضرت عبدالعظیم علیه السّلام به صورت یک مسافر ناشناس ، وارد ری شد و در محلّه ساربانان در کوی سکّة الموالی به منزل یکی از شیعیان رفت، مدّتی به همین صورت گذشت . او در زیرزمین آن خانه به سر می برد و کمتر خارج می شد ، روزها را روزه می گرفت و شبها به عبادت و تهجّد می پرداخت، تعداد کمی از شیعیان او را می شناختند و از حضورش در ری خبر داشتند و مخفیانه به زیارتش می شتافتند، امّا می کوشیدند که این خبر فاش نشود و خطری جانِ حضرت را تهدید نکند .
پس از مدّتی، افراد بیشتری حضرت عبدالعظیم علیه السّلام را شناختند و خانه اش محلّ رفت و آمد شیعیان شد، نزد او می آمدند و از علوم و روایاتش بهره می گرفتند و عطر خاندان عصمت علیهم السّلام را از او می بوئیدند و او را یادگاری از امامان خویش می دانستند و پروانه وار گردِ شمعِ وجودش طواف می کردند .
حضرت عبدالعظیم علیه السّلام میان شیعیان شهرری بسیار ارجمند بود و پاسخگویی به مسایل شرعی و حلّ مشکلات مذهبی آنان را برعهده داشت؛ این تأکید ، هم گویای مقام برجسته حضرت عبدالعظیم علیه السّلام است و هم می رساند که وی از طرف حضرت امام هادی علیه السّلام در آن منطقه ، وکالت و نمایندگی داشته است؛ مردم سخن او را سخن امام علیه السّلام می دانستند و در مسایل دینی و دنیوی ، وجود او محور تجمّع شیعیان و تمرکز هواداران اهل بیت علیهم السّلام بود.
روزهای پایانی عمر پربرکت حضرت عبدالعظیم علیه السّلام با بیماری او همراه بود، آن قامت بلند ایمان و تلاش، به بستر افتاده بود و پیروان اهل بیت علیهم السّلام در آستانه محرومیّت از وجود پربرکت این سیّد کریم قرارگرفته بودند، اندوه مصیبتهای پیاپی مردم و روزگار تلخ شیعیان در عصر حاکمیّت عبّاسیان برایش دردی جانکاه و مضاعف بود؛ در همان روزها یک رویای صادقانه حوادث آینده را ترسیم کرد: یکی از شیعیان پاکدل ری، شبی درخواب حضرت رسول صلّی الله علیه وآله و سلّم را در خواب دید. حضرت پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم  به او فرمود: فردا یکی از فرزندانم در محلّه سک
ّة المولی چشم از جهان فرو می بندد، شیعیان او را بردوش گرفته به باغ عبدالجبّار می برند و نزدیک درخت سیب به خاک می سپارند.

سحرگاه به باغ رفت تا آن باغ را از صاحبش بخرد و افتخار دفن شدن یکی از فرزندان پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم را نصیب خویش سازد، عبدالجبّار که خود نیز خوابی همانند خوابِ او را دیده بود، به رمز و راز غیبی این دو خواب پی برد و برای اینکه در این افتخار، بهره ای داشته باشد، محلّ آن درخت سیب و مجموعه باغ را وقف کرد تا بزرگان و شیعیان در آنجا دفن شوند.
همان روز حضرت چشم از جهان فرو بست. خبر درگذشت این نواده رسول اکرم صلّی الله علیه و
آله و سلّم  دهان به دهان گشت و مردم با خبر شدند و جامه های سیاه پوشیدند و بر در خانه حضرت عبدالعظیم الحسنی علیه السّلام گریان و مویه کنان گرد آمدند؛ پیکر مطهّر او را غسل دادند، به نقل برخی مورّخان در هنگام غسل، در جیب پیراهن او کاغذی یافتند که نام و نسب خود را در آن نوشته بود؛ بر پیکر او نماز خواندند، تابوت او را بردوش گرفتند و با جمعیّت انبوه عزادار به سوی باغ عبدالجبّار تشییع کردند و پیکر مطهّرش را در کنار همان درخت سیب که رسول خدا صلّی الله علیه وآله و سلّم به آن شخص اشاره کرده بود، دفن کردند تا پاره ای از عترت مصطفی صلّی الله علیه و آله و سلّم در این باره به امانت بماند و نورافشانی کند و دلباختگان خاندان پیامبر صلّی الله علیه وآله و سلّم از مزار این ولیّ خدا فیض ببرند.

فضیلیت زیارت حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام:

ابن قولویه در کامل الزّیارات (باب 107 ص 324) از علی بن الحسین بن موسی بن بابویه و او از محمّد بن یحیی اشعری عطّار قمی روایت کرده که شخصی از اهل ری گفت : بر حضرت ابوالحسن عسکری امام هادی علیهما السّلام وارد شدم ، آن جناب از من پرسید در کجا بودی؟ عرض کردم : به زیارت سیّدالشّهداء علیه السّلام رفته بودم، فرمود : آگاه و متوجّه باش ، اگر قبر عبدالعظیم را که در نزد شما می باشد زیارت کرده بودی ، مثل این بود که حسین بن علی علیه السّلام را زیارت کرده باشی .
این حدیث را رئیس المحدّثین شیخ صدوق نیز در ثواب الاعمال ص 95 روایت کرده و گوید : حدیث کرد از برای من علی بن احمد ، او گفت : حدیث نمود مرا حمزة بن قاسم علوی و او گوید : حدیث کرد از برای من محمّد بن یحیی عطّار تا آخر حدیث ، و همچنین این روایت در رساله صاحب بن عباد که قبلاً آن را درج نمودیم ذکر شده است .
البته واضح است که این خبر مجهول است و قابل اعتماد نیست ، مگر این که قریه ای موجود باشد که صحّت او را تأیید کند ، ما اکنون درباره رجال این روایت تحقیق خواهیم نمود تا موضوع روشن گردد ، اگر چه فقهای شیعه رضوان الله علیهم این گونه اخبار و احادیث را بعنوان تسامح در ادلّه سنن و آداب مورد بحث قرار نمیدهند ، لیکن این حدیث در نظر عدّه ای که به مقام حضرت عبدالعظیم آشنائی ندارند ، و از حالات و زندگی وی بی خبرند، موجب شک و تردید شده و به نظر تعجّب به این خبر نگاه میکنند ؟!
این گونه اشخاص میگویند : عبدالعظیم حسنی که به چهار واسطه به حضرت مجتبی علیه السّلام میرسد ، و در زندگی هیچ گونه مصیبت و ناراحتی ندیده ، چگونه میشود زیارت او از نظر ثواب و جزا با حضرت سیّدالشّهداء سلام الله علیه برابر باشد ، با این که او امام مفترض الطّاعة و فرزند فاطمه و علی علیهما السّلام است ، و آن همه مصائب و مشقّات بر آن جناب رسید ، و در راه دین خدا و احیای قرآن و اسلام ، جان پاکش را فدا کرد ولی اکنون زائر عبدالعظیم از نظر ثواب مانند زائر سیّدالشّهداء باشد ؟!
حضرت عبدالعظیم علیه السّلام در زندگی خود دچار ناراحتی ها و گرفتاریهای زیادی شده است ، او به خاطر ترویج و طرفداری از مذهب حقّ و انتساب به حضرات معصومین مخصوصاً امام هادی علیهم السّلام دچار مخاطرات گردیده ، حکومت غاصب وقت و عمّال ظالم و ستمگر خلیفه عبّاسی در صدد آزار و اذیّت او بودند .
اکنون برگردیم به حدیث زیارت حضرت عبدالعظیم علیه السّلام و مختصری درباره سند و متن این روایت گفتگو کنیم . زیارت این محدّث جلیل القدر از زمان ائمّه علیهم السّلام مورد توجّه بوده ، و در کلیّه کتب زیارت به این موضوع اشاره گردیده ، و باب مخصوصی برای او باز شده، اقدم از همه این مزارات که اکنون موجود است «کامل الزّیارات ابن قولویه» است که این حدیث در آن جا ذکر شده ، پس از آن «ثواب الاعمال» شیخ صدوق میباشد که این روایت در آنجا نیز آمده و مؤلّفین بعدی این حدیث را از این دو کتاب اخذ کرده اند و در طریق این خبر پنج نفر واقع شده اند که ما ذیلاً درباره آنها بحث خواهیم کرد تا اهمیّت موضوع روشن گردد .
1- ابوالقاسم جعفر بن قولویه ، مرحوم مجلسی رحمة الله علیه در مقدّمه بحارالانوار باب توثیق المصادر گوید : کامل الزّیارات از اصول معروفه محسوب است ، شیخ طوسی در تهذیب از این کتاب نقل کرده ، محدّثین دیگر هم در کتب خود از محدّث بزرگ اخذ حدیث کرده اند .
این کتاب از مآخذ و مصادر مرحوم شیخ حرّ عاملی رضوان الله علیه میباشد وی این تألیف منیف را از اصول معتمده میداند و از او نقل حدیث و روایت میکند ، کتاب مزبور از کتبی است که مؤلّفین به صحّت و درستی او مقّر و معترف اند ، و قرائن زیادی موجود است که ثبوت این تألیفات را به نویسندگان آنها میرساند ، به اندازه ای که برای کسی شکّی باقی نمیماند .
علمای رجال درباره صداقت و وثاقت او اتّفاق دارند ، شیخ در فهرست و نجاشی در رجال و علّامه در خلاصه او را توثیق و توصیف نموده اند ، وی استاد شیخ مفید بوده و تألیفات و تصنیفاتی هم دارد ، نام مؤلّفات او در فهرست کتاب امامیّه ذکر شده است ، خلاصه اینکه این کتاب و مؤلّف گرامی او از عصر شیخ ابوجعفر طوسی و حتّی قبل از آن مورد توجّه و اعتماد کلیّه محدّثین و فقهاء بوده و در تراجم ، به عظمت و بزرگی از او یاد شده است.
مطلب قابل توجّه این است که این محدّث جلیل القدر در آغاز کتاب خود «کامل الزّیارات» تصریح کرده که کلیّه اخبار و روایات وارده در این کتاب موثوق الصّدور است ، و گفته : من در این جا جز از ثقات حدیث نقل نکرده ام، و تمام مندرجات آن از ائمّه علیهم السّلام رسیده است .
2- علی بن الحسین بن موسی بن بابویه والد ماجد شیخ صدوق از مشایخ و مؤلّفین بزرگ شیعه منسوب است و ما اکنون کلمات علماء و بزرگان را درباره او نقل می کنیم .
مؤلّفین کتب رجال به اتّفاق او را ستوده اند و از وی به جلالت شأن و عظمت مقام یاد میکنند ، شیخ الطّائفه در فهرست خود علی بن الحسین را از فقهاء شمرده و او را از ثقات و اجّلاء ذکر کرده است . نجاشی در رجال خود گوید: ابوالحسن علی بن الحسین در زمان خود شیخ علمای قم و از رؤسا و بزرگان آنها بود ، وی از ثقات مشایخ حدیث و فقهای این شهر منسوب میشد ، در میان آنان با کمال احترام و عظمت و شایستگی زندگی میکرد .
علی بن الحسین از قم به عراق وارد شد و با ابوالقاسم حسین بن روح ، نائب خاصّ حضرت صاحب الزّمان علیه السّلام ملاقات نمود ، با او مسائل چندی را در میان گذاشت پس از آن نامه ای توسط علی بن جعفر بن اسود برای حسین بن روح قدس سرّه فرستاد تا به امام زمان علیه السّلام تقدیم گردد ، و در آن نامه به حضرت بقیّة الله سلام الله علیه نوشت و از آن جناب درخواست نمود که از خداوند برای وی فرزندی بخواهد ، حضرت در پاسخ نامه او فرمودند : ما از خداوند جهت تو فرزندی طلب کردیم و قریباً دارای دو فرزند صالح خواهید شد .
این محدّث شریف از مؤلّفین و مصنّفین بزرگ در عصر خود بوده و کتابهای زیادی را تألیف کرده ، کتب او در فهرستها نامبرده شده، وی سرانجام در سال 329 جهان را وداع گفت و در شهر قم دفن شد و قبرش اکنون معروف و دارای ساختمان رفیع و بنای معتبری است .
3- محمّد بن یحیی اشعری از محدّثین قم و مشایخ بزرگ حدیث به شمار میرود ، شیخ بزرگوار محمّد بن یعقوب کلینی رضوان الله علیه از وی اخذ روایت کرده و در «کافی» از او اخبار فراوانی نقل میکند ، آنها که با کافی مأنوس هستند میدانند که اکثر احادیث او از طریق این محدّث جلیل القدر است ، و در تمام ابواب کتاب مزبور روایات او ذکر شده است . البته پیداست که این نشان اعتماد و اطمینان مرحوم کلینی به این شخصیّت بزرگوار است .
علمای رجال و فقهای شیعه او را توثیق و تمجید کرده اند ، در رجال نجاشی و شیخ طوسی و خلاصه علّامه از او به عظمت و بزرگواری یاد شده ، شهید عبدالرحمة در تألیفات خود او را از ثفات شمرده است ، باری این محدث شریف مورد اعتماد کلیه مؤلّفین و اصحاب تراجم است ، وی از اصحاب اصول و مصنّفین عالی مقام محسوب می شود و از تألیفات او در فهرستهای کتب شیعه نام برده شده است ، این بود مطالبی که در مورد «کامل الزّیارات» و مؤلّف گرامی آن بنظر خوانندگان ارجمند رسید . اینک مختصری هم درباره رجال این حدیث که در ثواب الاعمال صدوق آمده ذیلاً مینگاریم .
4- محمّد بن علی بن الحسین معروف به شیخ صدوق از اعیان محدّثین شیعه بشمار می رود ، وی بدعای حضرت صاحب الزّمان علیه السّلام متولّد شد ، او در میان علمای شیعه و فقهای امامیّه هم چون آفتاب تابانی میدرخشد ، تألیفات و تصنیفات این محدّث بزرگوار مشهور و معروف اند و از همان زمان تألیف مورد توجّه علمای امصار در تمام اعصار قرار گرفته اند، فضائل و مناقب «رئیس المحدّثین» در این مختصر نمی گنجد ، و او مورد اعتماد و اطمینان کلّیه فقهای شیعه است ، و همگان وی را «صدوق» دانسته و او را توثیق نموده اند .
5- علی بن احمد بن موسی الدّقاق از مشایخ شیخ ابوجعفر ابن بابویه است وی در تألیفات خود از این محدّث روایات زیادی نقل کرده است ، و برای او از خدا طلب رحمت و آمرزش نموده ، البته این ترضی و ترحم از طرف صدوق دلیل است که وی او را شخص خوش عقیده و صحیح العمل میدانسته ، محقّق داماد –رضوان الله علیه- فرموده : مشایخ بزرگ مانند صدوق که درباره راویان جمله «رضی الله عنه » و یا «رحمة الله» را ذکر میکنند ، این نشان اعتماد و اطمینان او به این راوی است .
از این راوی در کتب رجال ذکر مفصّلی به میان نیامده ، و جز در طریق شیخ صدوق در طرق دیگر اسمی از وی دیده نمی شود .
6- حمزة بن قاسم بن علی بن حمزة بن حسن بن عبدالله بن ابی الفضل العبّاس ابن امیرالمؤمنین علیهماالسّلام از محدّثین بزرگ و از مؤلّفین به شمار است ، نجاشی گوید : وی از ثقات محسوب و از بزرگان اصحاب امامیّه است ، او جلیل القدر و کثیرالحدیث بوده و چندین کتاب تصنیف کرده ، که از جمله آنها کتاب توحید ، کتاب زیارات، کتاب مناسک و کتاب رد بر محمّد بن جعفر اسدی است ، و نیز از تألیفات خوب و مفید او کتابی است که درباره راویان حضرت صادق علیه السّلام نوشته است.
علّامه حلّی قدس سرّه نیز او را در قسم اوّل خلاصه عنوان کرده و او را از ثقات و اجلّاء مشایخ ذکر نموده است .
در تنقیح المقال گوید قبر سیّد جلیل حمزة بن قاسم ابویعلی در جنوب حله بین فرات و دجله واقع شده ، و اکنون موجود و معروف است ، مردم گمان میکنند که او قبر حمزة بن موسی الکاظم علیه السّلام است لیکن این درست نیست ، اهل فن تصریح کرده اند که این مزار متعلّق است به حمزة بن قاسم که از فرزندان عبّاس بن امیرالمؤمنین علیهماالسّلام بوده ، علّامه جلیل القدر سیّد مهدی قزوینی در بعضی از نوشتجات خود گفته : که حضرت صاحب الزمان علیه السّلام از این حمزة بن قاسم تعریف و تمجید نموده و به زیارت او امر فرموده است ، محدّث شریف حاج میرزا حسین نوری – رحمة الله علیه – در جنّة المأوی راجع به حمزة بن قاسم مطلبی آورده ، مراجعه شود .
در حالات این راوی نوشته شده که وی کتابی در زیارات تألیف کرده ، و روایت زیارت عبدالعظیم را در کتاب خود آورده ، و حدیث مزبور را از محمّد بن یحیی عطّار قمی نقل کرده است ، پس معلوم شد که این روایت را دو نفر از ثقات محدّثین از ابوجعفر عطار شنیده اند . و ما قبلاً درباره محمّد بن یحیی بحث کردیم و موقعیت علمی و شخصیّت عظیم او را در نزد فقها ، ذکر نمودیم ، اینک مختصری هم درباره این شخص مجهول که در اوّل سند واقع شده و اصل حدیث را از امام هادی علیه السّلام شنیده ، بیان میکنیم .
از متن این خبر معلوم است که این شخص از موالیان و دوستان اهل بیت علیهم السّلام بوده ، و نسبت به آنان مهر و علاقه داشته ، و از مجاهدین و فداکاران این خاندان بوده است ، زیرا که این شخص پس از زیارت حضرت سیّدالشّهداء علیه السّلام در سامراء خدمت جناب هادی سلام الله علیه رسیده و این حدیث را در محضر شریف آن حضرت استماع نموده است .
ناگفته پیداست که زیارت سیّدالشّهداء سلام الله علیه در زمان حضرت هادی علیه السّلام که در دوره متوکّل عبّاسی است بسیار مشکل بود ، و در این راه مخاطرات و رنج های فراوانی بوده است ، چه بسا اشخاصی که در طریق زیارت آن بزرگوار کشته شدند ، و زجر و شکنجه دیدند ، و به حبس و زندان کشانده گردیدند ، این مرد با تمام این سختیها و مرارتها حضرت امام حسین علیه السّلام را فراموش نکرده و با تحمّل این همه مشقّات از شهر ری عازم کربلا میشود و آن حضرت را زیارت میکند .
علاقه این مرد به اهل بیت اطهار علیهم السّلام زیاد بوده ، و معلوم است که از خواصّ شیعیان و در صف دوستان آنها قرار داشته است ، زیرا که او پس از زیارت سیّدالشّهداء به فکر ملاقات امام هادی علیه السّلام افتاده ، با اینکه آن جناب در سامرا کاملاً تحت نظر بوده ، و عمّال حکومتی رفت و آمد اشخاص را با آن حضرت تحت نظر داشتند .
این شخص محترم تمام این اوضاع و احوال را میدانسته ، و از جریان زندگی امام علیه السّلام در سامراء اطّلاع داشته، و از این که ملاقات با آن حضرت کار بسیار مشکلی است و خطرهای زیادی را در بر دارد کاملاً آگاه بوده است، لیکن با تمام این احوال چون از راه دور و درازی آمده و با تمام فشارها و سختیها و زنجها که در این راه متحمّل شده، و اضطراب و دلهره ای که از عمّال حکومتی در طریق کربلا در دل داشته است، سرانجام به زیارت مرقد مطهّر شهید راه حقّ رسیده اکنون تصمیم گرفته پس از زیارت امام غائب به زیارت امام حاضر نیز برود و به آستان مقدّس او نیز عرض اخلاص نماید .
این مرد پس از این به سامراء وارد شد ، و از مأمورین خلیفه که در پیرامون منزل آن حضرت بودند و رفت و آمد اشخاص را مراقبت میکردند نهراسید، وی خدمت امام هادی علیه السّلام مشرّف شد، و به آرزوی خود که دیدار آن بزرگوار بود رسید ، در این موقع بین او و امام گفتگوهائی شد و سؤالاتی پیش آمد ، امام علیه السّلام از وی پرسید از کجا می آیی عرض کرد : از زیارت قبر حضرت سیّدالشّهداء علیه السّلام برمیگردم ، فرمود : چرا قبر عبدالعظیم حسنی را که در شهر شما واقع شده زیارت نکردی؟ تو اگر به زیارت آن قبر بروی مانند آن کسی است که حسین بن علی علیهماالسّلام را زیارت کرده باشی .
علّامه جلیل القدر شیخ عبدالحسین امینی مؤلّف گرامی الغدیر در ذیل این حدیث در کامل الزّیارات فرموده : این حدیث اشاره است به خصوصیت این مرد که راوی این خبر است ، از این روایت معلوم میشود که این شخص نسبت به حضرت عبدالعظیم بی اعتناء بوده و به وی میل و رغبتی نشان نمیداده ، و از مقام و عظمت و شخصیّت او بی اطّلاع بوده است .
یکی از علل انکار این روایت صرف استبعاد است . و میگویند : از عبدالعظیم حسنی که به چهار واسطه به امام ممتحن علیه السّلام میرسد ، تا حضرت سیّدالشّهداء سلام الله علیه که امام معصوم و مظلوم و مفترض الطّاعة است فرق زیادی است و اصلاً با یکدیگر قابل مقایسه نیستند ، در اینکه امام حسین افضل است و مقام و مرتبه اش با عبدالعظیم تفاوت دارد حرفی نیست و زیارت او نیز باید از نظر اجر و مزد افضل باشد .
ولی در مورد حضرت عبدالعظیم این خصوصیّت ممکن است علل و جهاتی داشته باشد ، که این روایت درباره فضیلت زیارت او صادر گردیده است ، قبلاً متذکّر شدیم امکان دارد این راوی نسبت به عبدالعظیم علاقه ای نداشته و به او چندان اهمیّت نداده ، و به فضل و مقام او معرفت پیدا نکرده است ، امام هادی علیه السّلام با این فرمایش عظمت مقام و شرافت و بزرگواری و موقعیت اهمّ او را به این مرد رازی فهمانیده ، تا او به حضرت عبدالعظیم توجّه کند و به زیارت او برود . و نیز ممکن است شرائط زمان و مکان و حوادث آن روز که اکنون جریان آن بر ما مخفی است و اطّلاع درستی از آن زمان نداریم ، موجب شده که امام علیه السّلام مردم را ترغیب به زیارت عبدالعظیم کرده باشد ، شاهد بر این مطلب روایتی است که محدّثین بزرگ درباره زیارت حضرت رضا علیه السّلام نقل کرده اند :
مرحوم کلینی در ابواب الزّیارات کافی و ابن قولویه در کامل الزّیارات و صدوق در عیون الاخبار از حضرت ابوجعفر جواد علیه السّلام روایت کرده اند که از آن جناب سؤال شد : زیارت پدرت افضل است و یا زیارت جدّت سیّدالشّهداء علیه السّلام ، فرمود : زیارت پدرم افضل است زیرا که حسین بن علی علیه السّلام را تمام مردم زیارت میکنند ، لیکن پدرم فقط عدّه ای از خواصّ شیعه به زیارت او میروند .
در اینکه حضرت سیّدالشّهداء سلام الله علیه از امام رضا علیه السّلام افضل است حرفی نیست ، زیرا در این مورد اخبار فراوانی هست که میفرمایند : « للسابق منا فضل علی لاحقنا» و راجع به حسنین علیهماالسّلام ، مخصوصاً وارد شده که : « وللحسن و الحسین فضلهما» پس وقتیکه حضرت امام حسین افضل باشد قطعاً باید زیارت او نیز افضل باشد .
امّا چون حضرت رضا علیه السّلام مرقد منوّرش در خراسان واقع شده ، و در آن زمان ها زیارت آن بزرگوار مشقّت زیادی داشت ، لذا شیعیان و دوستان اهل بیت علیهم السّلام کمتر به زیارت آن جناب موفّق میشدند ، و فقط معدودی از خواصّ ، رنج سفر را بر خود هموار میکردند و به آستان شریف علی بن موسی علیهما السّلام مشرّف میشدند .
لیکن حضرت سیّدالشّهداء سلام الله علیه چون در قلب مملکت اسلام واقع شده بود ، و برای قرابت با حضرت رسول صلّی الله علیه و آله و سلّم عامّه و خاصّه و مخالف و موافق او را زیارت میکردند ، و لذا حضرت ابوجعفر جواد علیه السّلام میفرماید :علّت اینکه زیارت پدرم افضل است از این جهت میباشد که زائرین او اندکند و جز مردمان علاقه مند به خاندان طهارت ، دیگران به زیارت او نمیروند .
در این روایت چون امام علیه السّلام جهت فضیلت زیارت حضرت رضا را بر سیّدالشّهداء علیهماالسّلام بیان داشته و علّت او را ذکر فرموده است ، لذا جای تأویل و تفسیر و بیان علّت در بین نیست ، ولی در مورد زیارت عبدالعظیم چون بیان علّت نشده از این جهت مطلب بر ما روشن نیست .
در پاره از کتب از شهید علیه الرّحمة نقل کرده اند که وی در «تعلیقة» خود گفته : حضرت رضا فرموده اند : کسیکه عبدالعظیم را زیارت نماید به بهشت داخل خواهد شد ، در کتب مزار و ابواب زیارات که اخبار مربوط به زیارت حضرت عبدالعظیم را نقل کرده اند از این روایت ذکری نشده .
حضرت عبدالعظیم در زمان حضرت رضا علیه السّلام حیات داشته و پس از وی تا زمان امام هادی علیه السّلام هم در قید حیات بوده است و لذا عده ای احتمال داده اند که این حدیث بر فرض صحّت ، صدورش از حضرت هادی علیه السّلام رسیده است .
در این جا محتمل است که «ابوالحسن هادی » به «ابوالحسن رضا» تصحیف و تحریف شده باشد ، کسانیکه با کتب و سلسله رجال حدیث و طرق روایات آشنائی دارند متوجّه اند که از این نوع اشتباهات زیاد شده، اکنون یا این اشتباه از قلم مبارک شهید واقع شده، و یا آن که از طرف کتاب و نساخ در طریق روایت دخل و تصرّفی گردیده است .
این حدیث فقط از طریق شهید رسیده : و در کتب قبل از او که درباره زیارت حضرت عبدالعظیم مطلبی را ذکر کرده اند ، از این روایت خبری نیست ، و کسانیکه بعد از شهید نیز در رجال کتاب نوشته اند و یا از حضرت عبدالعظیم یادی نموده اند ، خبر مزبور را از شهید نقل کرده اند – والله اعلم بحقائق الامور .

یکی از کرامات حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام

کرامات متعدّدی از حضرت عبدالعظیم علیه السّلام از اهالی شهرری و سایر منابع نقل شده است. در اینجا ضمن تعریف برخی از آنها علاقمندان را به مطالعه کتاب های مربوطه توصیه می کنیم:

هفته چهلم

از منبع موثّقی نقل است یکی از تّجار بازار تهران را مشکلی پیش آمد.، روزی با یکی از همکارانش مشکل خود را در میان گذاشت ، همکار او گفت برای حلّ گرفتاری خود به حضرت عبدالعظیم علیه السّلام متوسّل شو ، وی گفت به آن حضرت نیز متوسّل گردیدم و مشکل برطرف نشد، همکار او گفت مشکل توسّط حضرت عبدالعظیم علیه السّلام  حلّ شدنی است. ، ولی تو با اخلاص متوسّل نگردیده ای. حال بنشین تا سرگذشت خود را که تا کنون برای کسی نگفته ام برایت باز گو نمایم.
من سالهای گذشته ورشکسته شدم ، بطوریکه جهت معاش روزانه خود با تنگنا روبرو گردیدم و تصمیم گرفتم جهت رفع گرفتاری به حضرت عبدالعظیم علیه السّلام متوسّل شوم ، برای این کار نذر کردم چهل هفته پی در پی سحر پنج شنبه پیاده به زیارت آن حضرت بروم، 39 هفته سپری شد ، هفته چهلم فرارسید که مواجه با زمستان بود و روز چهارشنبه بعد از ظهر برف شدیدی باریدن گرفت ، غروب که به منزل رسیدم برف تبدیل به کولاک شده بود و زمین تا زانوهایم پر از برف بود ، عیالم که از قضیه با خبر بود پرسید مگر امشب به زیارت نمی روی، آخر هفته است ، گفتم در این برف و بوران خود آقا هم راضی نیست، انشا ا... هفته دیگر. آن شب زود به خواب رفتم، در عالم رویا دیدم بر روی ریل ماشین دودی به طرف شهر ری می روم، به مقبره شیخ صدوق (ره) رسیدم آنجا وضو گرفته و دو رکعت نماز خواندم و به سمت حرم حضرت عبدالعظیم علیه السّلام حرکت کردم ، از خواب برخواستم شب از نیمه گذشته بود تصمیم خود را گرفته آماده حرکت شدم ، عیالم گفت : چطور شد سر شب نرفتی و حالا که نیمه شب است و برف هم شدید تر شده ! خواب را تعریف نموده و گفتم باید بروم حتیّ اگر به قیمت جانم باشد.
به راه افتادم مسیر حرکتم همان بود که در خواب دیدم روی ریل ماشین دودی ، بعد ها به این نکته رسیدم که آن شب تنها راه رسیدن به شهر ری خط آهن بوده و الا رسیدن به حرم حضرت عبدالعظیم علیه السّلام میسر نبود.. راه را برروی ریل ادامه دادم تا به ابن باویه رسیدم، به تأسیّ از صحنه خواب وضو گرفتم دو رکعت نماز خواندم و بی درنگ به سمت حضرت عبدالعظیم  علیه السّلام حرکت کردم به حرم که رسیدم درب ها را تازه گشوده بودند و زمانی تا اذان صبح مانده بود ، سرما و خستگی راه رمقم را گرفته و در گوشه حرم از هوش رفتم، در عالم خواب آقا سیّد الکریم  علیه السّلام را دیدم کنار صندوق ایستاده ، روی مبارک خود را به سمت من کرد و پرسید ، چه مشکلی پریشانت ساخته؟
قصّه خود را عرض کردم دست به میان شال کمرش برد و دستمال گره زده ای را به کف دستم نهاد و فرمود این را سرمایه کسب حلال کن انشا ا... مشکلت حلّ شود.. دستمال را گرفتم به یکباره همه چیز محو شد. صدای موذن مرا از خواب بیدار کرد. و تنها چیزی که از آن رؤیا باقی مانده بود دستمال گره زده در دستم بود ، باز کردم دوازده عدد سکّه یک قرانی داخل آن بود برخواستم وضو گرفتم نماز صبح را بجا آورده ، با خوشحالی به سمت تهران براه افتادم. آن دوازده سکّه را به این کسب زدم و به سرنوشتی که توشاهد آن هستی رسیدم.



نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد