گذری بر زندگانی امام سجاد (علیه
السلام(
ولادت
چهارمین اختر آسمان ولایت، در نیمه ی جمادی الآخر، سال 38 هجری در مدینه دیده به جهان گشود. (1) نام آن بزرگوار «علی»، کنیه اش «ابوالحسن» (2) و مشهوترین لقبهایش «زین العابدین» و «سجاد» است. پدر بزرگوارش امام حسین (ع) و مادرش «شهربانو» (3) دختر «یزدگرد» پادشاه ایران بود. (4)
مکارم اخلاقی امام (ع)
امام چهارم (ع) در همه ی فضائل و کمالات، سرآمد مردم زمان خود بود. اینک گوشه ای از فضائل و مکارم اخلاقی آن حضرت:
عبادت
فزونی عبادت و نیایش
امام چهارم (ع) در پیشگاه خدا به حدی بود که آن حضرت به سرور و زینت
بخش عبادت کنندگان (سید العابدین، زین العابدین) و بسیار سجده کننده (سجاد) ملقب گشت.
امام سجاد (ع) هنگامی که وضو می گرفت رنگ از چهره مبارکش
می پرید. از علت آن سؤال شد. فرمود:
آیا می دانید می خواهم در برابر چه کسی بایستم؟ (5)
امام (ع) به هنگام نماز چنان غرق در معبود می
گشت که هیچ چیز او را از یاد حق باز نمی-داشت. روزی – در
حالی که به نماز ایستاد بود – در خانه ی آن حضرت آتش سوزی رخ
داد. مردم فریاد زدند و آن بزرگوار را از آتش بر حذر داشتند. امام (ع) بدون آنکه متوجه
سر و صدای آنان شود به نماز خود ادامه داد. و پس از نماز
پرسیدند: چه موجب شد که به شعله های آتش اعتنا نکردید؟ فرمود: «آتشی سوزنده تر». (6)
عفو و گذشت
پیشوای چهارم در عفو و گذشت چنان بود
که پاسخ هر بدی را به نیکی می داد و در این باره می فرمود:
جرعه ای ننوشیدم که نزد من محبوبتر از جرعه ی خشمی باشد
که در مقام تلافی برنیایم. (7)
روزی مردی هاشمی به امام (ع) جسارت کرد. امام (ع) سخنی
نگفت. پس از بازگشت آن مرد، امام (ع) به حاضران فرمود:
آنچه این مرد گفت، شنیدید. دوست
دارم همراه من بیایید تا نزد او برویم و پاسخ مرا نیز
بشنوید. امام (ع) به راه افتاد و این آیه را تلاوت می کرد:
«و الکاظمین الغیظ، و العافین عن الناس، و الله یحب
المحسنین» (8)
(پرهیز کاران کسانی هستند که...) خشم خویش فرو می خورند و
از خطاهای مردم در می-گذرند و خدا نیکوکاران را دوست می دارد.
امام (ع) به در منزل آن مرد رسید. وی – که
تصور می کرد امام (ع) برای تلافی آمده است – در حالی که خود
را آماده پاسخ کرده بود، بیرون آمد. امام (ع) به او فرمود:
ای برادر! تو اندکی پیش نزد من آمدی و سخنهایی گفتی. آنچه
گفتی اگر در من هست، خداوند مرا بیامرزد، و اگر نیست خدا تورا بیامرزد.
آن مرد با دیدن چنین واکنشی از امام (ع)، بر پیشانی آن
حضرت بوسه زد و گفت:
آنچه گفتم در تو نبود و خود بدان سزاوارترم. (9)
وجود و بخشش
امام سجاد (ع) زندگی
تعداد زیادی (10) از خانواده های مستمند را تأمین می کرد و هر شب با
انبانی انباشته از نان و خرما و ... به طور ناشناس به خانه ی آنان می رفت.
تا وقتی که آن حضرت رحلت کرد، کسی نفهمید که زندگانی آنان را چه کسی تأمین
می کند. پس از شهادت آن حضرت دریافتند که آن فرد ناشناس، «علی بن الحیسن (ع)» بوده
است. (11)
امام (ع) هیچ غذایی را نمی خورد مگر آنکه همانند آن را
صدقه می داد و می فرمود:
«لن تنالوا البر حتی تنفقوا مما تحبون» (12)
هرگز به خیر و نیکی نخواهید رسید مگر آنکه از آنچه دوست
می دارید انفاق کنید. (13)
آزاد کردن بردگان
امام چهارم (ع) برده های زیادی را می خرید و آنان را بر آیین اسلام تربیت می کرد. سپس در راه خدا آزاد می ساخت و برای رفع نیازمندی آنان، زندگیشان را در سطح سایر مردم تأمین می فرمود. (14)
شجاعت
شاید برخی بر این
باور باشند که امام سجاد (ع) از شجاعت و قوت روح، برخوردار نبوده است؛ در
حالی که این پنداری بیش نیست. امام چهارم (ع) همچون سایر امامان
علیهم-السلام، شجاع و ظلم ستیز بود.
گفتگوی آن حضرت با «عبید الله»، «یزید»،
و «عبدالملک» نمونه های بارزی از قدرت روحی و شجاعت آن بزرگوار در
برابر دستگاه ظلم و ستمگران معاصر خویش است.
در برابر «عبیدالله»:
... آیا مرا به مرگ تهدید می کنی؟ مگر نمی دانی که کشته
شدن (در راه خدا) عادت ما، و شهادت کرامت ماست؟». (15)
در برابر «یزید»:
... ای پسر
معاویه و هند و صخر! تو می دانی که جدم «علی بن ابیطالب» در روز «بدر»،
«احد» و «احزاب» پرچمدار پیامبر (ص) بود؛ ولی پدر و جد تو پرچمدار کافران بودند. (16)
«عبدالملک» به طواف کعبه مشغول بود. امام سجاد (ع) نیز
جلوتر از او – بدون آنکه به وی اعتنا کند – طواف می کرد.
«عبدالملک» از روی غرور پرسید: «این کیست که بدون
توجه به ما، جلوتر از ما طواف می-کند؟» گفته شد: «علی بن
الحسین (ع)». پس از طواف امام (ع) را احضار کرد و و گفت: «من
که کشنده ی پدر شما نیستم، پس چرا نزد من نمی آیید؟» امام (ع) فرمود:
قاتل پدرم هر چند به زندگی دنیوی او خاتمه داد ولی آخرت خویش را با با این جنایت تباه ساخت. اگر تو هم دوست داری مانند او
باشی،
باش!.
«عبدالملک» گفت: «هرگز، ولیکن نزد ما بیا تا از دنیای ما
بهره مند شوی». امام (ع) نشست و عبای خود را بر زمین گسترد و عرض کرد: «پروردگارا!
بر این مرد، حرمت و منزلت دوستانت را نزد خودت بنمایان!» در این هنگام عبای
آن حضرت انباشته از در شد؛ به گونه-ای که درخشندگی آنها چشهما را خیره
می ساخت.
امام (ع) رو به «عبدالملک» کرد و فرمود:
کسی که دارای چنین منزلتی نزد پرودگارش می باشد، چه نیازی
به دنیای تو دارد؟.
سپس عرض کرد: «خداوندا! اینها را باز پس گیر که من بدانها
نیاز ندارم» .(17)
امامت
پیشوای چهارم (ع)
همراه همسر و فرزند خردسالش «محمد باقر (ع)» در کربلا حضور داشت؛ ولی به
خاطر شدت بیماری نتوانست در نبرد شرکت کند. وی، پس از شهادت پدر بزرگوارش
در سن 23 سالگی (18) عهده دار «امامت» شد.
مزدوران «یزید» پس از شهادت امام حسین (ع) چندین بار
تصمیم به قتل آن حضرت گرفتند؛ (19) اما خداوند حجت خویش را گزند آنان حفظ کرد.
پی نوشت :
1. اعلام الوری، ص 251 و مناقب، ابن
شهرآشوب، ج 4، ص 175. تاریخهای دیگری مانند 15 جمادی
اولی، سال 36 هـ، پنجم و نهم شهبان سال 38 هم ذکر شده است. (ر.ک. عوالم، علی بن
الحسین (ع)، ج 18، ص 12-14).
2. «ابو محمد»، «ابوالقاسم» و «ابوبکر» هم گفته شده است
(ر.ک. مناقب، ابن شهرآشوب، ج 4، ص 175).
3. اسامی دیگری مانند «شاه زنان»، «سلافه»، «غزاله»،
«خوله» و ... نیز ضبط شده است (عوالم، ج 18، ص 6-12).
4. ر.ک. الارشاد، ص 253 و اعلام الوری، ص 251.
5. الارشاد، ص 256.
6. صفوة الصفوه، ابن جوزی، ص 52. به نقل از زندگانی امام
زین العابدین، وجدانی، ص 53.
7. اصول کافی، ج 2، باب «کظم الغیظ» ص 89، حدیث 1، نشر
مطبعة الاسلامیه، تهران، 1388 هـ.
8. آل عمران، آیه ی 134.
9. الارشاد، ص 257.
10.در روایتی از امام باقر (ع) تعداد خانواده های تحت
تکفل آن حضرت صد خانوار ذکر شده است. (مناقب، ابن شهرآشوب، ج 4، ص 154).
11. الارشاد، مفید، ص 285.
12. آل عمران، آیه ی 92.
13. بحارالانوار، ج 46، ص 106.
14. اعیان الشیعه، ج 1، ص 621.
15. ابا لقتل تهددنی؟ أما علمت ان القتل لنا عادة و
کرامتنا الشهادة (اعیان الشیعه، ج 1، ص 633).
16. همان مدرک.
17. بحارالانوار، ج 46، ص 120-121 و عوالم العلوم، علی بن
الحسین (ع)، ج 18، ص 175.
18. ر.ک. مقتل الحیسن، مقرم، ص 394.
19. ر.ک. الارشاد. ص 242 و انساب الاشراف، ج 3، ص 208.
منبع:کتاب تاریخ اسلام در عصر امامت امام سجاد علیه سلام و امام باقر علیه سلام /س
چهل حدیث گهربار از حضرت زین العابدین
1 - قالَ الاْ مامُ عَلی بنُ الْحسَین، زَیْنُ الْعابدین عَلَیْهِ السَّلامُ: ثَلاثٌ مَنْ کُنَّ فیهِ مِنَ الْمُؤمِنینَ کانَ فی کَنَفِ اللّهِ، وَ أظَلَّهُ اللّهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ فی ظِلِّ عَرْشِهِ، وَ آمَنَهُ مِنْ فَزَعِ الْیَوْمِ الاْکْبَرِ: مَنْ أعْطی النّاسَ مِنْ نَفْسِهِ ما هُوَ سائِلهُم لِنَفْسِهِ، و رَجُلٌ لَمْ یَقْدِمْ یَداً وَ رِجْلاً حَتّی یَعْلَمَ أنَّهُ فی طاعَةِ اللّهِ قَدِمَها أوْ فی مَعْصِیَتِهِ، وَ رَجُلٌ لَمْ یَعِبْ أخاهُ بِعَیْبٍ حَتّی یَتْرُکَ ذلکَ الْعِیْبَ مِنْ نَفْسِهِ.(1)
سه حالت و خصلت در هر یک از مؤمنین باشد در پناه خداوند خواهد بود و روز قیامت در سایه رحمت عرش الهی میباشد و از سختیها و شداید محشر در امان است.
اوّل آن که به مردم چیزی را دهد که از آنان برای خویش میخواهد (آنچه برای خود میپسندد را به آنان عطا کند).
دوّم آن قدم از قدم برندارد تا آنکه بداند آن حرکتش در راه اطاعت خداست یا معصیت و نافرمانی او
سوّم از برادر مومن خود (به عیبی که در خود نیز دارد ) عیب جویی نکند تا آنکه آن عیب را از خودش دور سارد
2 - قال علیه السلام: ثَلاثٌ مُنْجِیاتٌ لِلْمُؤْمِن: کَفُّ لِسانِهِ عَنِ النّاسِ وَاغتِیابِهِمْ، وَإ شْغالُهُ نَفْسَهُ بِما یَنْفَعُهُ لاَِّخِرَتِهِ وَدُنْیاهُ، وَطُولُ الْبُکأ عَلی خَطیئَتِهِ .(2)
سه چیز موجب نجات انسان مومن خواهد بود:
نگهداری زبانش از حرف زدن درباره مردم غیبت آنان،
مشغول شدنش به خویشتن با کارهایی که برای آخرت و دنیایش مفید باشد.
و بسیار گریستن بر اشتباهاتش.
3 - قال علیه السلام:أرْبَعٌ مَنْ کُنَّ فیهِ کَمُلَ إسْلامُهُ، وَ مَحَصَتْ ذُنُوبُهُ، وَ لَقِیَ رَبَّهُ وَ هُوَ عَنْهُ راضٍ: وِقأ لِلّهِ بِما یَجْعَلُ عَلی نَفْسِهِ لِلنّاس، وَ صِدْقُ لِسانِه مَعَ النّاسِ، وَ الاْ سْتحْیأ مِنْ کُلِّ قَبِیحٍ عِنْدَ اللّهِ وَ عِنْدَ النّاسِ، وَ حسْنِ خُلْقِهِ مَعَ أهْلِهِ.(3)
چهار خصلت است که در هرکس باشد، ایمانش کامل، گناهانش بخشوده خواهد بود، و در حالتی خداوند را ملاقات میکند که از او راضی و خوشنود است:
1 - تقوای الهی با کارهایی که برای مردم به به دوش میکشد.
2 - راست گوئی و صداقت با مردم .
3 - حیا و پاکدامنی نسبت به تمام زشتیهای در پیشگاه خدا و مردم.
4 - خوش اخلاقی و خوش برخوردی با خانوادهی خود.
4 - قال علیه السلام: یَا ابْنَ آدَم، إ نَّکَ لا تَزالُ بَخَیْرٍ ما دامَ لَکَ واعِظٌ مِنْ نَفْسِکَ، وَ ما کانَتِ الْمُحاسَبَةُ مِنْ هَمِّکَ، وَ ما کانَ الْخَوْفُ لَکَ شِعارا.(4)
ای فرزند آدم، همیشه در عافیت و خیر خواهی بود مادامی که از درون خود پند دهندهای داشته باشی و محاسبه(نفس) از کارهای مهمت باشد و ترس از (عاقبت امور) سرلوحهات گردد.
5 - قال علیه السلام: وَ أمّا حَقُّ بَطْنِکَ فَأنْ لا تَجْعَلْهُ وِعأ لِقَلیلٍ مِنَ الْحَرامِ وَلا لِکَثیرٍ، وَ أنْ تَقْتَصِدَ لَهُ فِی الْحَلالِ.(5)
حقّی که شکم بر تو دارد این است که آن را ظرف چیزهای حرام - چه کم و چه زیاد - قرار ندهی و (نیز) در چیزهای حلال میانهروی کنی.
6 - قال علیه السلام: مَنِ اشْتاقَ إلی الْجَنَّةِ سارَعَ إلی الْحَسَناتِ وَ سَلا عَنِ الشَّهَواتِ، وَ مَنْ أشْفَقَ مِنَ النارِ بادَرَ بِالتَّوْبَةِ إلی اللَّهِ مِنْ ذُنُوبِهِ وَ راجَعَ عَنِ الْمَحارِمِ.(6)
کسی که مشتاق بهشت باشد در انجام کارهای نیک، سرعت مینماید و شهوات را زیر پا میگذارد و هرکس از آتش جهنم هراسناک باشد به درگاه خداوند از گناهانش توبه میکند و از گناهان و چیزهای حرام روی برمیگرداند.
7 - قال علیه السلام: طَلَبُ الْحَوائِجِ إلی النّاسِ مَذَلَّةٌ لِلْحَیاةِ وَ مَذْهَبَةٌ لِلْحَیاء، وَ اسْتِخْفافٌ بِالْوَقارِ وَ هُوَ الْفَقْرُ الْحاضِرِ، وَ قِلَّةُ طَلَبِ الْحَوائِجِ مِنَ النّاسِ هُوَ الْغِنَی الْحاضِر.(7)
دست نیاز به سوی مردم دراز کردن، سبب ذلّت و خواری در زندگی و در معاشرت خواهد بود. و نیز موجب از بین رفتن حیا و کاهش وقار خواهد گشت. و همین خود فقر بالفعل است(که گریبانگیر شخص شده) و (اما) کم بودن نیازمندیها از مردم خود غنا و توانمندی بالفعل است (که شخص به آن آراسته است).
8 - قال علیه السلام:اَلْخَیْرُ کُلُّهُ صِیانَةُ الانْسانِ نَفْسَهُ.(8)
تمام سعادت و خوشبختی، حفظ (و کنترل اعضا و جوارح خود از هرگونه بدی) از سوی خویش است.
9 - قال علیه السلام: سادَةُ النّاسِ فی الدُّنْیا الاَسْخِیاء، وَ سادَةُ الناسِ فی الاخِرَةِ الاتْقیاء.(9)
در این دنیا سرور مردم، سخاوتمندان هستند؛ و در قیامت سیّد و سرور مردم، پرهیزکاران خواهند بود.
10 - قال علیه السلام: مَنْ زَوَّجَ لِلّهِ، وَ وَصَلَ الرَّحِمَ تَوَّجَهُ اللّهُ بِتاجِ الْمَلَکِ یَوْمَ الْقِیامَةِ.(10)
هرکس برای (رضا و خوشنودی) خداوند ازدواج نماید و با خویشان خود صله رحم نماید، خداوند او را در قیامت مفتخر و سربلند میگرداند.
11 - قال علیه السلام: إنَّ أفْضَلَ الْجِهادِ عِفَّةُ الْبَطْنِ وَ الْفَرْجِ.(11)
با فضیلتترین و مهمترین مجاهدتها، عفت شکم و عورت است (از چیزهای حرام و شبهه ناک).
12 - قال علیه السلام: مَنْ زارَ أخاهُ فی اللّهِ طَلَبا لاِنْجازِ مَوْعُودِ اللّهِ، شَیَّعَهُ سَبْعُونَ ألْفَ مَلَکٍ، وَ هَتَفَ بِهِ هاتِفٌ مِنْ خَلْفٍ ألا طِبْتَ وَ طابَتْ لَکَ الْجَنَّةُ، فَإذا صافَحَهُ غَمَرَتْهُ الرَّحْمَةُ.(12)
هرکس به دیدار دوست و برادر خود برود و برای رضای خداوند او را زیارت نماید به امید آن که به وعدههای الهی برسد، هفتاد هزار فرشته او را همراه و مشایعت خواهند کرد، و نیز هاتفی از پشت سر ندایش در دهد که بهشت گوارایت باد که از آلودگیها پاک شدی . پس چون با دوست و برادر خود دست دهد و مصافحه کند رحمت فرایش خواهد گرفت.
13 - قال علیه السلام:إ نْ شَتَمَکَ رَجُلٌ عَنْ یَمینِکَ، ثُمَّ تَحَوَّلَ إلی یَسارِکَ فَاعْتَذَرَ إلَیْکَ فَاقْبَلْ مِنْهُ.(13)
چنانچه شخصی از سویی تو را بدگویی کند، و سپس برگردد و از سوی دیگر پوزش طلبد، عذرخواهی و پوزش او را پذیرا باش.
14 - قال علیه السلام: عَجِبْتُ لِمَنْ یَحْتَمی مِنَ الطَّعامِ لِمَضَرَّتِهِ، کَیْفَ لایَحْتَمی مِنَ الذَّنْبِ لِمَعَرَّتِهِ.(14)
تعجّب دارم از کسی که به خاطر ضررهای غذا نسبت به ( تشخیص خوب و بد ) خوراکش اهتمام میورزد ، چگونه نسبت به گناهان به خاطر زشتی و زیانش اهمیّت نمیدهد.
15 - قال علیه السلام: مَنْ أطْعَمَ مُؤْمِنا مِنْ جُوعٍ أطْعَمَهُ اللّهُ مِنْ ثِمارِ الْجَنَّةِ، وَ مَنْ سَقی مُؤْمِنا مِنْ ظَمَأ سَقاهُ اللّهُ مِنَ الرَّحیقِ الْمَخْتُومِ، وَ مَنْ کَسا مُؤْمِنا کَساهُ اللّهُ مِنَ الثّیابِ الْخُضْرِ.(15)
هرکس مؤمن گرسنهای را طعام دهد خداوند او را از میوههای بهشت اطعام مینماید، و هر که تشنهای را آب دهد خداوند از چشمه گوارای بهشتی سیرابش میگرداند، و هرکس مومن برهنهای را لباس بپوشاند خداوند او را از لباس سبز بهشتی خواهد پوشاند.
16 - قال علیه السلام: إنَّ دینَ اللّهِ لایُصابُ بِالْعُقُولِ النّاقِصَةِ، وَ الاَّْرأ الْباطِلَةِ، وَ الْمَقاییسِ الْفاسِدَةِ، وَ لایُصابُ إلاّ بِالتَّسْلیمِ، فَمَنْ سَلَّمَ لَنا سَلِمَ، و مَنِ اهْتَدی بِنا هُدِی، وَ مَنْ دانَ بِالْقِیاسِ وَ الرَّأی هَلَکَ.(16)
به وسیله عقل ناقص و نظریههای باطل، و قیاسهای فاسد و بی اساس نمیتوان به دین خدا دست یافت؛ تنها وسیله رسیدن به دین واقعی، تسلیم محض میباشد؛ پس هرکس تسلیم ما اهل بیت باشد (از هر انحرافی) در امان است و هر که به وسیله ما هدایت یابد خوشبخت خواهد بود. و شخصی که با قیاس و نظریات شخصی خود بخواهد دین را دریابد، هلاک میگردد.
17 - قال علیه السلام: الدُّنْیا سِنَةٌ، وَ الاَّْخِرَةُ یَقْظَةٌ، وَ نَحْنُ بَیْنَهُما أضْغاثُ احْلامِ.(17)
دنیا همچون نیمه خواب (چرت ) است و آخرت بیداری میباشد و ما در این میان این دو در خواب پریشانیم.
18 - قال علیه السلام: مِنْ سَعادَةِ الْمَرْءِ أنْ یَکُونَ مَتْجَرُهُ فی بِلادِهِ، وَ یَکُونَ خُلَطاؤُهُ صالِحینَ، وَ تَکُونَ لَهُ أوْلادٌ یَسْتَعینُ بِهِمْ(18)
از سعادت مرد آن است که در شهر خود کسب و تجارت نماید و معاشرینش افرادی صالح و نیکوکار باشند، و نیز دارای فرزندانی باشد که با آنان یاری گردد و کمک حال او باشند.
19 - قال علیه السلام: آیاتُ الْقُرْآنِ خَزائِنُ الْعِلْمِ، کُلَّما فُتِحَتْ خَزانَةٌ، فَیَنْبَغی لَکَ أنْ تَنْظُرَ ما فیها.(19)
آیههای قرآن، هر کدام آن، خزینه علوم (خداوند) است، هر گاه خزینهای باز میشود شایسته است که خوب در آن بنگری.
20 - قال علیه السلام: مَنْ خَتَمَ الْقُرْآنَ بِمَکَّة لَمْ یَمُتْ حَتّی یَری رَسُولَ اللّهِ صَلّی اللّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ، وَ یَرَی مَنْزِلَهُ فی الْجَنَّةِ(20)
هر که قرآن را در مکّه مکرّمه ختم کند نمیمیرد مگر آن که حضرت رسول اللّه و نیز جایگاه خود را در بهشت رؤیت مینماید.
21 - قال علیه السلام: یا مَعْشَرَ مَنْ لَمْ یَحِجَّ اسْتَبْشَرُوا بِالْحاجِّ إذا قَدِمُوا فَصافِحُوهُمْ وَ عَظِّمُوهُمْ، فَإنَّ ذلِکَ یَجِبُ عَلَیْکُمْ تُشارِکُوهُمْ فی الاْجْرِ.(21)
شماهائی که به مکّه نرفته اید و در مراسم حجّ شرکت نکرده اید، بشارت باد شماها را به آن حاجیانی که بر میگردند، با آنها - دیدار و - مصافحه کنید تا در پاداش و ثواب حجّ آنها شریک باشید.
22 - قال علیه السلام: الرِّضا بِمَکْرُوهِ الْقَضا، مِنْ أعْلی دَرَجاتِ الْیَقینِ.(22)
راضی بودن به سختترین مقدّرات الهی از عالیترین مراتب ایمان و یقین خواهد بود.
23 - قال علیه السلام: ما مِنْ جُرْعَةٍ أحَبُّ إلی اللّهِ مِنْ جُرْعَتَیْنِ: جُرْعَةُ غَیْظٍ رَدَّها مُؤْمِنٌ بِحِلْمٍ، أوْ جُرْعَةُ مُصیبَةٍ رَدَّها مُؤْمِنٌ بِصَبْرٍ.(23)
نزد خداوند متعال حالتی محبوبتر از یکی از این دو حالت نیست:
حالت غضب و غیظی که مؤمن با بردباری و حلم از آن بگذرد و دیگری حالت بلا و مصیبتی که مؤمن آن را با شکیبائی و صبر بگذراند.
24 - قال علیه السلام: مَنْ رَمَی النّاسَ بِما فیهِمْ رَمَوْهُ بِما لَیْسَ فیِهِ.(24)
هرکس مردم را عیب جوئی کند و عیوب آنان را بازگو نماید و سرزنش کند، دیگران او را متهّم به آنچه در او نیست میکنند.
25 - قال علیه السلام: مُجالَسَةُ الصَّالِحیِنَ داعِیَةٌ إلی الصَّلاحِ، وَ أدَبُ الْعُلَمأ زِیادَةٌ فِی الْعَقْلِ.(25)
هم نشینی با صالحان انسان را به سوی صلاح و خیر میکشاند، و معاشرت و هم صحبت شدن با علما، سبب افزایش عقل است.
26 - قال علیه السلام: إنَّ اللّهَ یُحِبُّ کُلَّ قَلْبٍ حَزینٍ، وَ یُحِبُّ کُلَّ عَبْدٍشَکُورٍ.(26)
همانا خداوند دوست دارد هر قلب حزین و غمگینی را (که در فکر نجات و سعادت خود باشد) و هر بنده شکرگزاری را دوست دارد.
27 - قال علیه السلام:إنَّ لِسانَ ابْنَ آدَمٍ یَشْرُفُ عَلی جَمیعِ جَوارِحِهِ کُلَّ صَباحٍ فَیَقُولُ: کَیْفَ أصْبَحْتُمْ؟
فَیَقُولُونَ: بِخَیْرٍ إنْ تَرَکْتَنا، إ نَّما نُثابُ وَ نُعاقَبُ بِکَ.(27)
زبان آدمی بر تمام اعضا و جوارحش تسلط دارد هر روز صبحگاهان زبان انسان بر آنها میگوید: چگونه شب را به روز رساندید؟
جواب دهند: اگر تو ما را رها کنی خوب و آسوده هستیم، چون که ما به وسیله تو مورد ثواب و عقاب قرار میگیریم.
28 - قال علیه السلام: ما تَعِبَ أوْلِیاء اللّهُ فِی الدُّنْیا لِلدُّنْیا، بَلْ تَعِبُوا فِی الدُّنْیا لِلاَّْخِرَةِ.(28)
دوستان و اولیاء خدا در فعالیّتهای دنیوی خود را برای دنیا به زحمت نمیاندازند و خود را خسته نمیکنند بلکه برای آخرت زحمت میکِشند.
29 - قال علیه السلام: لَوْ یَعْلَمُ النّاسُ ما فِی طَلَبِ الْعِلْمِ لَطَلَبُوهُ وَ لَوْ بِسَفْکِ الْمُهَجِ وَ خَوْضِ اللُّجَجِ.(29)
چنانچه مردم منافع و فضایل تحصیل علوم را میدانستند هر آینه آن را تحصیل میکردند گرچه با ریخته شدن خونها و یا فرو رفتن زیر آبها در گردابهای خطرناک باشد.
30 - قال علیه السلام: لَوِ اجْتَمَعَ أهْلُ السّماء وَ الاْ رْضِ أنْ یَصِفُوا اللّهَ بِعَظَمَتِهِ لَمْ یَقْدِرُوا.(30)
چنانچه تمامی اهل آسمان و زمین گِرد هم آیند و بخواهند خداوند متعال را در جهت عظمت و جلال توصیف و تعریف کنند، قادر نخواهند بود.
31 - قال علیه السلام: ما مِنْ شَیْیءٍ أحبُّ إلی اللّهِ بَعْدَ مَعْرِفَتِهِ مِنْ عِفَّةِ بَطْنٍ وَ فَرْجٍ، وَ ما شَیْیءٌ أحَبُّ إلی اللّهِ مِنْ أنْ یُسْألَ.(31)
بعد از معرفت به خداوند چیزی محبوبتر از عفت شکم و عورت نیست، و نیز محبوبترین کارها نزد خداوند درخواست نیازمندیها به درگاهش میباشد.
32 - قال علیه السلام: یابْنَ آدَم إ نَّکَ مَیِّتٌ وَ مَبْعُوثٌ وَ مَوْقُوفٌ بَیْنَ یَدَی اللّهِ عَزَّ وَ جَلّ مَسْؤُولٌ، فَأعِدَّ لَهُ جَوابا.(32)
ای فرزند آدم (ای انسان، تو) خواهی مُرد و سپس محشور میشوی و در پیشگاه خداوند جهت سوال و جواب احضار خواهی شد، پس جوابی (قانع کننده و صحیح در مقابل سؤالها) برایش مهیّا و آماده کن.
33 - قال علیه السلام: نَظَرُ الْمُؤْمِنِ فِی وَجْهِ أخِیهِ الْمُؤْمِنِ لِلْمَوَدَّةِ وَ الْمَحَبَّةِ لَهُ عِبادَة.(33)
نظر کردن مؤمن به صورت برادر مؤمنش از روی علاقه و محبّت عبادت است.
34 - قال علیه السلام: إیّاکَ وَ مُصاحَبَةُ الْفاسِقِ، فَإنّهُ بائِعُکَ بِأکْلَةٍ أوْ أقَلّ مِنْ ذلِکَ وَ إ یّاکَ وَ مُصاحَبَةُ الْقاطِعِ لِرَحِمِهِ فَإنّی وَجَدْتُهُ مَلْعُونا فی کِتابِ اللّهِ.(34)
بر حذر باش از دوستی و همراهی با فاسق چون که او به یک لقمه نان و چه بسا کمتر از آن هم، تو را میفروشد؛ و مواظب باش از دوستی و صحبت کردن با کسی که قاطع رحم (کسی که ارتباط خویشاوندی را بریده) میباشد چون که او را در کتاب خدا ملعون یافتم.
35 - قال علیه السلام: أشَدُّ ساعاتِ ابْنِ آدَم ثَلاثُ ساعاتٍ: السّاعَةُ الَّتی یُعایِنُ فیها مَلَکَ الْمَوْتِ، وَ السّاعَةُ الَّتی یَقُومُ فیها مِنْ قَبْرِهِ، وَ السَّاعَةُ الَّتی یَقِفُ فیها بَیْنَ یَدَیِ اللّه تَبارَکَ وَ تَعالی، فَإمّا الْجَنَّةُ وَ إمّا إلَی النّارِ.(35)
مشکلترین و سختترین لحظات و ساعات دورانها برای انسان، سه مرحله است:
1 - آن موقعی که عزرائیل بر بالین انسان وارد میشود و میخواهد جان او را برگیرد.
2 - آن هنگامی که از درون قبر زنده میشود و در صحرای محشر به پامی خیزد.
3 - آن زمانی که در پیشگاه خداوند متعال - جهت حساب و کتاب و بررسی اعمال - قرار میگیرد و نمیداند راهی
بهشت و نعمتهای جاوید میشود و یا راهی دوزخ و عذاب دردناک خواهد شد.
36 - قال علیه السلام:إ ذا قامَ قائِمُنا أذْهَبَ اللّهُ عَزَوَجَلّ عَنْ شیعَتِنا الْعاهَةَ، وَ جَعَلَ قُلُوبَهُمْ کُزُبُرِ الْحَدیدِ، وَ جَعَلَ قُوَّةَ الرَجُلِ مِنْهُمْ قُوَّةَ أرْبَعینَ رَجُلاً.(36)
هنگامی که قائم ما ( حضرت حجّت، روحی له الفدأ و عجّ) قیام و خروج نماید خداوند بلا و آفت را از شیعیان و پیروان ما بر میدارد ودلهای ایشان را همانند قطعه آهن محکم مینماید، و نیرو و قوّت هر یک از ایشان به مقدار نیروی چهل نفر دیگران خواهد شد.
37 - قال علیه السلام: عَجَباً کُلّ الْعَجَبِ لِمَنْ عَمِلَ لِدارِ الْفَناء وَ تَرَکَ دارَالْبقاء.(37)
بسیار عجیب است از کسانی که برای این دنیای زودگذر و فانی کار میکنند و خون دل میخورند ولی آخرت را که باقی و ابدی است رها و فراموش کرده اند.
38 - قال علیه السلام: رَأیْتُ الْخَیْرَ کُلَّهُ قَدِ اجْتَمَعَ فِی قَطْعِ الطَّمَعِ عَمّا فِی أیْدِی النّاسِ.(38)
تمام خیرات و خوبیهای دنیا و آخرت را در چشم پوشی و قطع طَمَع از زندگی و اموال دیگران میبینم (یعنی قناعت داشتن ).
39 - قال علیه السلام: مَنْ لَمْ یَکُنْ عَقْلُهُ أکْمَلَ ما فیهِ، کانَ هَلاکُهُ مِنْ أیْسَرِ ما فیهِ.(39)
کسی که بینش و عقلش کاملترین چیزش نباشد هلاکتش آسانترین چیزش است.
40 - قال علیه السلام:إنَّ الْمَعْرِفَةَ، وَ کَمالَ دینِ الْمُسْلِمِ تَرْکُهُ الْکَلامَ فیما لایُغْنیهِ، وَ قِلَّةُ ریائِهِ، وَ حِلْمُهُ، وَ صَبْرُهُ، وَ حُسْنُ خُلْقِهِ.(40)
همانا معرفت و کمال دین مسلمان در گرو رها کردن سخنان و حرفهایی است که به حالش سودی ندارد.
همچنین از ریاء و خودنمایی دوری جستن و در برابر مشکلات زندگی بردبار و شکیبا بودن و نیز دارای اخلاق پسندیده و نیک سیرت بودن است.
1- تحف العقول: ص 204، بحارالا نوار: ج 75، ص 141، ح 3.
2- تحف العقول: ص 204، بحارالا نوار: ج 75، ص 140، ح 3.
3- مشکاة الا نوار: ص 172، بحارالا نوار: ج 66، ص 385، ح 48.
4- مشکاة الا نوار: ص 246، بحارالا نوار: ج 67، ص 64، ح 5.
5- تحف العقول: ص 186، بحارالا نوار: ج 71، ص 12، ح 2.
6- تحف العقول: ص 203، بحارالا نوار: ج 75، ص 139، ح 3.
7- تحف العقول: ص 210، بحارالا نوار: ج 75، ص 136، ح 3.
8- تحف العقول: ص 201، بحارالا نوار: ج 75، ص 136، ح 3.
9- مشکاة الا نوار: ص 232، س 20، بحارالا نوار: ج 78، ص 50، ح 77.
10- مشکاة الا نوار: ص 166، س 3.
11- مشکاة الا نوار: ص 157، س 20.
12- مشکاة الا نوار: ص 207، س 18.
13- مشکاة الا نوار: ص 229، س 10، بحارالا نوار: ج 78، ص 141، ح 3.
14- أعیان الشّیعة: ج 1، ص 645، بحارالا نوار: ج 78، ص 158، ح 19.
15- مستدرک الوسائل: ج 7، ص 252، ح 8.
16- مستدرک الوسائل: ج 17، ص 262، ح 25.
17- تنبیه الخواطر، معروف به مجموعة ورّام: ص 343، س 20.
18- وسائل الشیعة: ج 17، ص 647، ح 1، ومشکاة الا نوار: ص 262.
19- مستدرک الوسائل: ج 4، ص 238، ح 3.
20- من لا یحضره الفقیه: ج 2، ص 146، ح 95.
21- همان مدرک: ج 2، ص 147، ح 97.
22- مستدرک الوسائل: ج 2، ص 413، ح 16.
23- مستدرک الوسائل: ج 2، ص 424، ح 21.
24- بحار الا نوار: ج 75، ص 261، ح 64.
25- بحارالا نوار: ج 1، ص 141، ضمن ح 30، و ج 75، ص 304.
26- کافی: ج 2، ص 99، بحارالا نوار: ج 71، ص 38، ح 25.
27- اصول کافی: ج 2، ص 115، وسائل الشّیعة: ج 12، ص 189، ح 1.
28- بحارالا نوار: ج 73، ص 92، ضمن ح 69.
29- اصول کافی: ج 1، ص 35، بحارالا نوار: ج 1، ص 185، ح 109.
30- اصول کافی: ج 1، ص 102، ح 4.
31- تحف العقول: ص 204، بحارالا نوار: ج 78، ص 41، ح 3.
32- تحف العقول: ص 202، بحارالا نوار: ج 70، ص 64، ح 5.
33- تحف العقول: ص 204، بحارالا نوار: ج 78، ص 140، ح 3.
34- تحف العقول: ص 202، بحارالا نوار: ج 74، ص 196، ح 26.
35- بحار الا نوار: ج 6، ص 159، ح 19، به نقل از خصال شیخ صدوق.
36- خصال: ج 2، ص 542، بحارالا نوار: ج 52، ص 316، ح 12.
37- بحارالا نوار: ج 73، ص 127، ح 128.
38- اصول کافی: ج 2، ص 320، بحارالا نوار: ج 73، ص 171، ح 10.
39- بحارالا نوار: ج 1، ص 94، ح 26، به نقل از تفسیر امام حسن عسکری علیه السلام.
40- تحف العقول: ص 202، بحارالا نوار: ج 2، ص 129، ح 11.
شعری در رثای امام سجاد (ع)
دریا به دیده تَر من گریه میکند
آتش ز سوز حنجر من گریه میکند
سنگی که میزنند به فرقم ز روی بام
بر زخم تازه سر من گریه میکند
از حلقههای سلسله خون میچکد چو اشک
زنجیر هم به پیکر من گریه میکند
ریزد سرشک دیده اکبر به روی نی
اینجا به من برادر من گریه میکند
وقتی زدند خنده اشکم زنان شام
دیدم سه ساله خواهر من گریه میکند
رأس حسین بر همه سر میزند ولی
چون میرسد برابر من گریه میکند
ای اهل شام پای نکوبید بر زمین
کاینجا ستاده مادر من گریه میکند
تا روز حشر هر که به گل میکند نگاه
بر لالههای پرپر من گریه میکند
زنهای شام هلهله و خنده میکنند
جایی که جد اطهر من گریه میکند
بگذار ظالمانه بخندند شامیان
«میثم» که هست زائر من گریه میکن
"غلامرضا سازگار"